ققنوس

ققنوس

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

بی ارزشی آیینهای انسانی،تاکجا!؟

19/7/88
توازآیین انسانی چه می دانی؟
اگرجان راخداداده است،چرابایدتو بستا نی! (فریدون مشیری)
بهنودهم اعدام شد،مثل دلآراومثل خیلی های دیگر.وای خدا!چه راحت ازاعدام حرف می زنیم.انگارنه انگارکه داریم ازجان آدمی سخن می گوییم.جانی که خدابه انسان داده است.خیلی چیزها،کارهاوکلمات بددرجامعه مازشتی خودشان راازدست داده اند.دروغ دیگرآنقدرعادی شده که اگرکسی دروغ نگوید همه سرزنشش می کنندکه بلدنیست درجامعه زندگی کند.تهمت،توهین،تحقیر، غیبت،سرقت،دعوا، خشونت و...والبته گرفتن جان آدمهاهم قبح خودراازدست داده اند.وقتی درروزروشن طاقت فریادسکوت جوانهایی که فقط یک سوال دارندتحمل نمی شودوبه راحتی جانشان گرفته می شود؛وقتی شورونشاط جوانی به راحتی باتجاوز وکتک وشکنجه وزندان ازاوستانده می شود،دیگراعدام،آن هم اعدام فردی که درنوجوانی مرتکب گناهی شده است،هم به راحتی آب خوردن اتفاق می افتدوکک کسی هم نمی گزد. خدایا!ایرانیان درطول تاریخ به قهرمانی و عطوفت و بخشش شناخته شده اند. ماازنسل کورشی هستیم که منشور حقوق بشرازاواست ویهودیان رانجات داده است.چه شده به راحتی حاضریم جان کس دیگررا حتی نوجوان بگیریم. خدایا!یعنی می شودماهم روزی راببینیم که جان آدمی درایران آنقدرارزش یابد که هیچ کس راجرأت گزندرسانی به آن نباشد.
خدایا!امیدراازمانگیروراه سبز امیدرابرماگشاده بنما.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر