(این مطلب بعدازبرگزاری دادگاههای نمایشی نوشته شده است.)
شوک،ناراحتی،نگرانی،غم،ترس،اعتراف،چاقی،لاغری،شکستن،خوردشدن،ابطحی،حجاریان،توجیه خود،توضیح برای دیگران،عطریانفر،هدایت آقایی،سعیدشریعتی،مومنی،تاریخ،تکرار،علی افشاری،ابراهیم نبوی،بهنود،عباس عبدی،وبلاگ نویسان،برنامه هویت،تکذیب،مقاومت،نشکستن،بهزادنبوی،رمضانزاده،
تاجزاده،امین زاده،میردامادی،صفایی فراهانی،زیدآبادی،دادستان،قاضی،دادگاه،انگلیس،آمریکا،سوروس،
هوفر(هوور)،هابرمارس(هابرماس)،ماکس وبر،جان کین،جین شارپ،نافرمانی مدنی،اینترنت،فیس بوک، توییتر،علوم انسانی،زنان،شیرین عبادی،کمپین یک میلیون امضا،کیهان،جوان،مجاهدین خلق،منافقین، انجمن پادشاهی،نمایشنامه،فیلمنامه،تاجرنیا،جوادامام،قوچانی،بمبگذاری،طباطبایی،باستانی،مهدی هاشمی،جاسبی، دانشگاه آزاد،جمهوریت،مشارکت،کارگزاران،مجاهدین انقلاب،روحانیون مبارز،خویینی ها،محتشمی پور،خاتمی،کروبی،موسوی،امام خمینی،هاشمی رفسنجانی،احمدی نژاد،انتخابات،کودتای مخملی،انقلاب اسلامی،قوه قضاییه،بیدادگاه،جمهوری اسلامی،ولایت مطلقه،قدرت،فانون، وکیل،دادستان،قاضی،فرانسه، جاسوس،موج سوم،88، حقوق بشر،دموکراسی،رای،شکنجه،زندان،بازداشت،سبز، زندگی،صلح،کلوتیدریس، نازک افشار،حسین رسام،سفید،بی بی سی،صدای آمریکا،روسیه،سپاه،بسیج،پلیس،امنیت،کرامت انسانی،رییس جمهور،ایران،خدا.....
بهم ریخته ام.به کجاچنین شتابان!!؟؟خدایاهمه مارابه درستی رهنمون فرما.خدایابه چه می اندیشی؟اندکی از بندگانت رامی بینی که به نام توظلم میکنن،می کشند،میزنند،می گیرندوبیگناه محاکمه می کنند؟خدایا...
ماراچه شده است؟ماراچه می شود؟ماواقعاوارثان کورش بزرگیم؟ماپیروان محمداحمدیم؟
دادگاه!اول فقط شنیدم:دادگاه صدتن ازافراددخیل درپروژه کودتای مخملی برگزارشد.
بایکی تماس گرفتم.داغون بود.گفت ابطحی وعطریانفرحرف زدند.گفت ابطحی آب شده بود،عطریانفرخودش نبود.اعصابش خوردشده بود.رسیدم.دیدم؛خدایاایناکین؟اشکم بی اختیارسرازیرشد.بعدازمدتی به خودم آمدم.
به انسان فکرکردم ومی کنم.حیوان دوپاوناطق.حدانسان کجاست؟درهرزمینه ای انسانهاتاکجامی توانندپیش بروند؟درخوبی وبدی،ظلم وستم،مهربانی ولطف،مال اندوزی وطمع،قدرت طلبی،خودخواهی،شهوت،...
آیاانسانهادرهرراهی که قدم می گذارندمی توانندبدون محدودیت پیش بروند؟تاکجا؟تاکی؟بسیاردیدیم وشنیده ایم
کسانی راکه گفتندومیگویندکه جوانی راگذاشتیم تاپول وثروت جمع کنیم برای زندگی وآرامش.ولی وقتی به آن رسیدیم که دیگرپیرشده بودیم ونه عمری برای چشیدن طعم زندگی ونه نیرووتوانی برای حس آرامش.
این زورمندان وحاکمان امروزکشورماتاکجامی خواهندپیش بروند؟!
خیلی به دادگاه فکرکردم.البته الان بعدازبرگزاری چندجلسه می توان راحتتروباتسلط بیشتربه تحلیل این دادگاههاپرداخت.آنچه مسلم است اینکه این دادگاههاپرده دیگری ازنمایشی است که اصحاب کودتاجهت مشروعیت زایی برای دولت برآمده ازکودتای انتخاباتی وایجادرعب ووحشت وناامیدی دربین مخالفان خود تدارک دیده اند.اماهرچه نمایش جلوترمی رودمشروعیت بیشتری نه برای دولت کودتاکه برای معترضان آن به بارمی آورد.نوع برگزاری دادگاههاوتحلیلهاوگزارشات قبل وپس ازآن دررسانه های همسوباکودتاآنقدر ناشیانه وساده لوحانه است که انسان واقعابه وجودهرنوع عقل وتدبیرومنطق وتحلیل حتی بیمارپشت آنهاشک می کندونگران ترمی شود.نگران ازآن روکه تمام اعمال آنهابه همین بی منطقی باشدکه تاکنون بوده.چراکه باعث هزینه بیشتربرای مردم وفعالان سیاسی ومدنی ودرسطح بالاترصدمات جبران ناپذیربرای کشورمی شود.بماند که متن کیفرخواست منطبق برمقالات رسانه ای خاص است.
برگزاری چنین دادگاههایی به شیوه دادگاههای استالینی ومشابه کشورهای کمونیستی سابق بااینکه درایران سابقه داشته امادراین سطح وبااین وسعت اتهام ومتهمینی باچنین جایگاهی بی شک اولین باراست که درایران اتفاق می افتد.دادگاههایی که ظاهراکاملادرست وقانونی اندوتمامی عناصربرای موجه جلوه دادن آنهافراهم شده اماتقریباهمه ازمردم عادی گرفته تاسیاسیون واهالی مطبوعات ودانشگاهیان وبطورکلی افکارعمومی داخل وخارج ازماهیت چنین دادگاههایی مطلعند.دلیل برگزاری وهدف ازانجام آنرامی دانند.امامن ازیک وجه دیگربه آن می پردازم.
یکی ازدلایل متمایزکننده این دادگاههاازمواردمشابه قبل دایره گسترده متهمین است.درجایگاه متهمین می توان ازهرفردوقشروگروه وحزب وسازمان نماینده ای مشاهده کرد.البته درمتن کیفرخواست دامنه متهمین بسیار گسترده تراست که حتی گروههاوافرادخارجی راهم دربرمی گیرد.والبته یک سوال بزرگ درافکارعمومی مطرح است که چراهمه افرادداخلی نامبرده شده درکیفرخواست به دادگاه احضارنمی شوندوچراباجرمهای به این وضوح وگستردگی تاکنون برخوردنشده واصولادستگاههای اطلاعاتی چه می کنند؟
سازمان مجاهدین انقلاب،جبهه مشارکت،حزب کارگزاران،مجمع روحانیون مبارز،دفترتحکیم،ادوارتحکیم، نهضت آزادی،ائتلاف ملی مذهبی ها،کانون وکلا،کانون مدافعان حقوق بشر،فعالان وتشکلهای حقوق کارگران وزنان ومعلمان ودانشجویان،سازمان مجاهدین خلق،انجمن پادشاهی،دولتهای خارجی مثل انگلیس وآمریکاو فرانسه،سایتهای اینترنتی چون فیس بوک وتوییتر،شبکه های رادیووتلویزیونی مثل بی بی سی وصدای آمریکا ازجمله نهادهای حقوقی متهم هستندکه به تناوب افرادی وابسته به آنان درکنارمردم عادی بعنوان شخصیتهای حقوقی درجایگاه متهمین حاضرمی شوند ومساله عجیب وتاسف برانگیزبرای من همین است.
چقدردردآوروناراحت کننده است نخبه سوزی ونخبه کشی.افرادنخبه ومدیروکارکشته سیاسی مثل بهزادنبوی،
محسن امین زاده،احمدزیدآبادی،هدایت آقایی،محمدعلی ابطحی،علی تاجرنیا،جوادامام،مصطفی تاجزاده، سعیدحجاریان،عبداله رمضانزاده،محسن صفایی فراهانی،محمدعطریانفرو...-فارغ ازشان انسانی برابرهمه-
درکنارافرادی ازمجاهدین خلق،انجمن پادشاهی-که بعضاقبل ازانتخابات دستگیرشده اند-اراذل واوباش، افرادعادی جامعه قرارگرفته وبه همکاری باهم برای براندازی نظام وایجاددموکراسی متهم شده وقبل ازاثبات جرم،مجرم هم شناخته شده اند.سرمایه های عظیم اجتماعی،فرهنگی،علمی،فکری وسیاسی که زمان وهزینه بسیاربرای به این جایگاه رسیدنشان صرف شده است. وهرکدامشان به تنهایی برای هرسازمان ونهادوشهرو کشوری وزنه ای بس عظیم می توانند به حساب آیند.ایرانیان درطول تاریخ شهره به سرمایه سوزی ونخبه کشی بوده اندامااکنون این دردتاریخی به استخوان رسیده است.به امیدپایان این کابوس.
ققنوس
۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه
نقش ایرانیان خارج ازکشوردرمبارزات مردمی ایرانیان
خیزتاخرقه صوفی به خرابات بریم / شطح وطامات به بازارخرافات بریم
قدروقت ارنشناسددل وکاری نکند / بس خجالت که ازاین حاصل اوقات بریم
ماایرانیان خصلتهای منحصربفردی دربین جهانیان داریم .فرقی نمی کندکجا باشیم ودرچه جایی زندگی ورشدونمونماییم،بهرحال این خصلتهاراداریم.یکی ازبدترین وبزرگترین این ویژگیهاوقت نشناسی وقدرزمان راندانستن است؛که درطول تاریخ ضربه های بزرگ فردی وجمعی ازاین عیب عمومی خورده ایم.امروزایران وایرانیان درموقعیتی حساس ودریک بزنگاه مهم تاریخی قرارگرفته اند.دوره ای که باتوجه به درک وآگاهی عمومی وآزمایش همه نوع حکومت و حاکمان درایران وجهان،ازدینی وپادشاهی گرفته تا کمونیست و مشروطه ولاییک وسکولار،بهترین زمان برای رسیدن به حکومت دلخواه عمومی و مفید برای ایران است.خیزش سبزعمومی ومردمی و بیان مطالبات به طورواضح وروشن درداخل اهمیت این زمان تاریخی راصدچندان کرده است.یعنی تابه امروزهیچگاه مردم ونخبگان وروشنفکران ایرانی به این روشنی نمی دانستندچه نمی خواهندوالبته چه می خواهند. این مبارزه ای طولانی وپرهزینه رامی طلبدکه مردم داخل به خوبی آن رادرک کرده وحاضر به پرداخت هزینه برای آن هستند.امابرهمه ایرانیان خارج ازکشوراست که قدراین وقت وزمان رادانسته وباکنارگذاشتن اختلافات جزیی وپیش پاافتاده وکلی بااتحادباهم به جنبش سبزآزادیخواهی وحقوق بشرخواهی ودموکراسی خواهی پیوسته که اگرامروزراازدست دهندفرداهزینه بیشتر بایدبپردازند.امروزبایدپرچم وشعاروسخن حزبی وگروهی راکنارگذاشته وبه خواست عمومی پیوست که بقول حافظ شیرازی:
قدروقت ارنشناسددل وکاری نکند / بس خجالت که ازاین حاصل اوقات بریم
قدروقت ارنشناسددل وکاری نکند / بس خجالت که ازاین حاصل اوقات بریم
ماایرانیان خصلتهای منحصربفردی دربین جهانیان داریم .فرقی نمی کندکجا باشیم ودرچه جایی زندگی ورشدونمونماییم،بهرحال این خصلتهاراداریم.یکی ازبدترین وبزرگترین این ویژگیهاوقت نشناسی وقدرزمان راندانستن است؛که درطول تاریخ ضربه های بزرگ فردی وجمعی ازاین عیب عمومی خورده ایم.امروزایران وایرانیان درموقعیتی حساس ودریک بزنگاه مهم تاریخی قرارگرفته اند.دوره ای که باتوجه به درک وآگاهی عمومی وآزمایش همه نوع حکومت و حاکمان درایران وجهان،ازدینی وپادشاهی گرفته تا کمونیست و مشروطه ولاییک وسکولار،بهترین زمان برای رسیدن به حکومت دلخواه عمومی و مفید برای ایران است.خیزش سبزعمومی ومردمی و بیان مطالبات به طورواضح وروشن درداخل اهمیت این زمان تاریخی راصدچندان کرده است.یعنی تابه امروزهیچگاه مردم ونخبگان وروشنفکران ایرانی به این روشنی نمی دانستندچه نمی خواهندوالبته چه می خواهند. این مبارزه ای طولانی وپرهزینه رامی طلبدکه مردم داخل به خوبی آن رادرک کرده وحاضر به پرداخت هزینه برای آن هستند.امابرهمه ایرانیان خارج ازکشوراست که قدراین وقت وزمان رادانسته وباکنارگذاشتن اختلافات جزیی وپیش پاافتاده وکلی بااتحادباهم به جنبش سبزآزادیخواهی وحقوق بشرخواهی ودموکراسی خواهی پیوسته که اگرامروزراازدست دهندفرداهزینه بیشتر بایدبپردازند.امروزبایدپرچم وشعاروسخن حزبی وگروهی راکنارگذاشته وبه خواست عمومی پیوست که بقول حافظ شیرازی:
قدروقت ارنشناسددل وکاری نکند / بس خجالت که ازاین حاصل اوقات بریم
ناگهان چه زوددیرمی شود.....
30/7/88
بالاخره طبق قرارقبلی امشب به دیدن هم رشته ایهای قدیمی رفتم.امشب همه شام دعوت خانم دکترتاتابودیم. اکثراساتیدبخش هم بودند.ازاستادان باسابقه ترعلاوه برخانم تاتا،آقای کامران فقط آمده بود. ازاستادان قدیمی فقط دکترماشین چی بازنشست نشده وبقیه بازنشسته شده اند. ازاستادان جوانتر تقریباهمه بودند.آقایان امیرزاده، مددی وعربپور،که دیگه دکترشده اند.اقای شیخی که دکترامی خواند.رضاایرانمنش که فوق لیسانسش راگرفته والبته برای ماهنوزرضاست.خانم ایلاقی هم تشریف آورده اند.ضمناآقای امیرزاده درحال حاضررییس بخش هستند.آقای عربپوروشیخی وایرانمنش ازورودیهای74هستند.
محمدرضایحیی زاده ورودی75ومحمودتوکلی ازبچه های76آمده اند.از79ایهافقط من بودم وبقیه ازبچه های77و78هستند.خاطرات گذشته زنده شدوبه سرعت ازجلوی چشمم گذشت.ازهمه جاحرف زدیم ویادروزهاو سالهای گذشته کردیم وازگذرسریع عمر.ازروزهای اول ورودبه دانشگاه وبخش وآشنایی.یادش بخیر!آقای کامران اولین استادی بودازبخش که ماباهاشون درس داشتیم.بچه های79واقعابی معرفتی کردند.بااین که قول داده بودند بیان.
تقریباهمه متاهل شده بودند،بجزمن ودوسه نفردیگه.نقطه مشترک بین اکثرآنهاواستادان وجودیک کوچولوبودو اکثراسه نفره بودند.
بسیاریادایام گذشته کردیم.ازاستادان ودانشجویان وخاطرات مشترک گفتیم وفضای آن دوران.وباتجلیل ازخانم تاتاوچندعکس یادگاری این شب به یادماندنی خاتمه پیداکرد.
فرداهم قراراست به یاداردوهاوگردشهای زمان دانشجویی به گردش برویم.
دست محمودتوکلی وبهنام پاکبازوخانم امینایی که بانی این اتفاق وجمع شدن بچه هابودندواقعادردنکند.
1/8/88
امروزصبح به اتفاق بچه هابه یاددوران دانشجویی رفتیم اردو!امایک تفاوت عمده باآن اردوهاداشت واینکه اکثربچه هامتاهل شده اندوبعضی بابچه آمده اند.اول رفتیم باغ شاهزاده.یاداولین اردوی دانشجوییم افتادم.اولین جایی که رفتیم همین باغ شاهزاده بود.البته صبح خیلی زودرسیدیم وبادربسته باغ روبروشدیم.یادش بخیر!
کاش بچه های ورودی ماهم آمده بودند.
بعدازباغ رفتیم ناهار.سرناهارازخاطرات گذشته گفتیم.ازتک تک استادان یادکردیم.ازهرکدام ازبچه هاهم از خاطراتی که الان دیگه همه شیرینند،باوجودتلخی بعضی ازآنها،گفتند.خدایاچراماقدرلحظات رانمی دانیم!؟
بعدازناهاربعضی ازبچه هاخداحافظی کردندورفتند.بقیه هم رفتیم کلوت شهداد.
چقدرزیبابود،خصوصاغروب خورشیددردل کویر.خیلی خوش گذشت.مهمترین دلیلش هم همین باهم بودن،بود. درمسیربازگشت هم به یادهمان اردوهادراتوبوس خواندیم وخندیدیم وکل کل کردیم.به یادکل کل های دختراوپسرا.
بعدازشام هم چندنفردیگرازبچه هاازجمع خداحافظی کردندورفتند،باابرازامیدواری دیداردوباره.بقیه هم قرار گذاشتیم فردابریم دانشگاه وسری هم به بخش بزنیم.
2/8/88
امروزباباقیمانده بچه ها به دانشگاه رفتیم.تغییرات ظاهری زیاددردانشگاه اتفاق افتاده بودومسجدوچندساختمان دیگربه آن اضافه شده بود.امابخش ما به جزجابجایی بعضی اتاقهاهمان بخش کوچک وساده قدیمی بود.البته مثل اینکه قراراست به زودی باآماده شدن ساختمان درحال ساخت کنارپژوهشکده ماهانی بخش هم به آنجا منتقل شود.بعدازگشت وگذاری دردانشگاه وبخش به اتفاق خانم تاتادرآبدارخانه نشستیم.زهراخانم هم بازنشسته شده است.ضمن یادایام گذشته ازحال هم صحبت کردیم.امروزقرلربوددکترماشین چی را ببینیم.بعدازاتمام کلاس دکترماشین چی آمد.بازهم باوجودبالابودن شان وجایگاه علمی وشخصیتی هنوزهمان استادساده ودوستداشتنی گذشته بودند.بعضی ازبچه هاازخاطرات کلاسهای دکترماشین چی گفتند.یکی خاطره پیتزاوآبگوشت راگفت ودیگری ازخاطرات استادازژاپن.یکی دیگه ازبچه هاگفت دکترماشین چی تنهااستادی بودکه کسی سرکلاسش چرت نمی زد.من هم ازکلاس پرباروبسیارشادومثبتوروش تدریس خوبشان گفتم.خوداستاد هم ازخوشحالیشون
بابت دیدارباماگفت.
بعدازخداحافظی باخانم تاتاوآقای ماشین چی وخانم ایلاقی وبخش،همگی به پژوهشکده ماهانی رفتیم.سایت کامپیوتربخش واکثرکلاسهای مادراین ساختمان بود.به یادآن دوران سریکی ازکلاسهارفتیم.
بالاخره زمان خداحافظی فرارسیدوبازهم هرکس دنبال کاروزندگی خودبایدبرود.سهروزبسیارعالی راباهم گذراندیم.بازهم دست بچه هایی که باعث این اتفاق شدنددردنکند.به امیددیدارمجددازهم جداشدیم.
امیدوارم بازهم فرصت این جمع شدنها پیش بیایدواین باردوستان بیشتری بیایند.با آروزوی خوشبختی وموفقیت برای همه وبه امیددیداردوباره.
مطالعه وشناخت،لازمه تلاش ومبارزه هدفمند
طبق آماررسمی وغیررسمی سرانه مطالعه درایران بسیار پایین ترازحداستاندارداست.درطی انتخابات دهم با تعدادی زیادازجوانانی آشناشدم که باانرژی فوق العاده برای فعالیت وساختن آینده بهتروروشن تربرای کشورجمع شده بودندوتلاش می کردند،که متأسفانه حاکمیت نه تنهانظرآنان رانپذیرفت بلکه خودآنهاراهم به کل نادیده گرفت.آنچه من دربین این جوانان دیدم والبته بادیدونظرقبلی ام درموردآنهافرق داشت تمایل وخواسته همه آنهابه تغبیروضع موجودوپیشرفت وحرکت به سوی جامعه ای آزادودموکرات بود.درجلسات بحث وتبادل نظرهم که برگزارمی شداکثراًدارای تحلیل های خوب ونظرات مثبتی بودند.
امامشکل عمده ای که دراکثرآنهامشاهده می شد،ضعف اطلاعات تاریخی وسیاسی واجتماعی بودکه ناشی ازکمبود مطالعه وتحقیق دربین آنهابود.رفتارواقداماتی که درحوادث پس ازانتخابات ازسوی همین جوانان،البته تعمیم یافته به کل کشور،بروزکردهم نشان ازهمان سطح فکرودرک بسیاربالاوخوب آنهانسبت به وضع کشوروراههای مقابله بامسائل موجودبود.امامباحثی که دربعضی موارد ازسوی آنهامطرح شده ومی شود نشان ازعدم شناخت دقیق آنهاازساختارحکومت ووضعیت کشور وشرایط سیاسی وژئوپلتیکی و تاریخی حاکم برآن است.برای نیل به هدف نهایی،که همان استقرارحکومت دموکراتیک درکشوراست،لزوم مطالعه وکسب اطلاع درزمینه های ذکرشده بیش ازپیش احساس می شودتادراین راه باکمترین اشتباه درمناسب ترین بازه زمانی این جنبش سبزبه نتیجه دلخواه برسد. تااین بارازتکراراشتباهاتی که حداقل در100سال اخیردرتلاش های آزادیخواهانه مردم ایرات رخ داده جلوگیری شود.
امامشکل عمده ای که دراکثرآنهامشاهده می شد،ضعف اطلاعات تاریخی وسیاسی واجتماعی بودکه ناشی ازکمبود مطالعه وتحقیق دربین آنهابود.رفتارواقداماتی که درحوادث پس ازانتخابات ازسوی همین جوانان،البته تعمیم یافته به کل کشور،بروزکردهم نشان ازهمان سطح فکرودرک بسیاربالاوخوب آنهانسبت به وضع کشوروراههای مقابله بامسائل موجودبود.امامباحثی که دربعضی موارد ازسوی آنهامطرح شده ومی شود نشان ازعدم شناخت دقیق آنهاازساختارحکومت ووضعیت کشور وشرایط سیاسی وژئوپلتیکی و تاریخی حاکم برآن است.برای نیل به هدف نهایی،که همان استقرارحکومت دموکراتیک درکشوراست،لزوم مطالعه وکسب اطلاع درزمینه های ذکرشده بیش ازپیش احساس می شودتادراین راه باکمترین اشتباه درمناسب ترین بازه زمانی این جنبش سبزبه نتیجه دلخواه برسد. تااین بارازتکراراشتباهاتی که حداقل در100سال اخیردرتلاش های آزادیخواهانه مردم ایرات رخ داده جلوگیری شود.
قبول پرداخت هزینه برای رسیدن به هدف دلیل حضورگسترده و مداوم معترضان
سرتعظیم فرودمی آوردم دربرابرهمه زنان ومردان و جوانان وپیران باشرف این مرزوبوم.
یکی از مشکلات تاریخی ایرانیان در عرصه اجتماعی عدم داشتن صبر وعلاقه به رسیدن به هدف و نتیجه درکمترین زمان وبدون پرداخت هیچ هزینه ای است که دردوره های تاریخی گوناگون موجودبوده است که درتاریخ معاصربیشترین نمودرا داشته ومتأسفانه سبب شکست حرکت های عظیم اجتماعی نیزشده است. اززمانی که من شخصاواردفعالیتهای سیاسی واجتماعی شده ام به عینه این مورد راتجربه کرده ام. یکی ازمشکلات وناراحتیهای من درتمام دوران فعالیت سیاسی ام این پرسش بودکه برای کی وبرای چی من ودوستانی مثل من بایدفعالیت کنیم وهزینه بدهیم. همیشه بزرگترین دلمشغولی من این بودکه چرافقط من یا گروه خاص و معدودبایددنبال برآورده شدن خواسته های سیاسی برای همه باشیم؟نتیجه دموکراسی، آزادی، قانونمندی و... همه خواسته های اصلاح طلبانه ودموکراسی خواهانه برای من یاگروه خاص نیست ونخواهد بود؛پس چرا خیلی ازافرادافرادجامعه واطرافیان نه تنها خودشان برای رسیدن به این خواسته ها تلاش نمی کنندبلکه ماراهم ازفعالیتهای سیاسی منع می کنند.البته این افراددودسته بودند.یکی کسانی که ازوضع موجود راضی بودند،به هر دلیلی (قلبی یابه هردلیل دیگری)،و گروه دیگرکه اکثریت هم بودندناراضی ازوضع موجودامادلیل منع آنهاهزینه بالای این فعالیت بود.ودرجواب ماکه پس چه کسی غیراز مابایددنبال اصلاح وضع موجودباشدمی گفتند:بگذاریددیگران بکارندودروکنندومافقط استفاده کنیم.اماگذشت زمان به همه این نکته رافهماندکه:
من اگربنشینم،تواگربنشینی،چه کسی برخیزد؟
ازخرداد76وآزادشدن پتانسیل عظیم اجتماعی مردم،عرصه عمومی جامعه هم یک سرزندگی وامیدعمومی راتجربه کرد؛اما از18تیر78وپرداخت هزینه سنگین دانشجویی وسپس تعطیلی مطبوعات ودستگیری سیاسیون وروزنامه نگاران شاهد عقب نشینی عمومی مردم بودیم. از سال79هم من که به طور فعال وارد عرصه سیاسی شدم شاهد بودم جزدرمواردی که احساسات عمومی جامعه تحریک می شد حضور گسترده در عرصه اعتراضی از سوی همان قشردانشجویی که من جزآن بودم هم دیده نمی شد.در خیلی ازمواردکه اتفاقی می افتادخیلی ازافرادبامراجعه به ماخواهان انجام یک واکنش بودندامادرزمان انجام آن شاهداستقبال کم بودیم.وقتی دلیل راجویامی شدیم همه از ترس پرداخت هزینه صحبت می کردند.حتی درمواردی که تعدادزیادی دربرنامه ای خاص اعتراضی شرکت می کردندپس ازانجام برنامه بامراجعه ازعواقب آن سوال کرده و خواهان تضمین عدم روی دادن برخوردی خاص و پرداخت هزینه برای خودشان می شدند.البته برنامه پرسش و پاسخ و سخنرانی اکثراًبااستقبال مواجه می شدکه شایددلیل اصلی آن هم ماهیت آنهابود.
این برخوردازسوی عامه افراددربین فعالان که گهگاه به دلیل همین عدم حضوراکثر افرادهزینه هایی راپرداخت می کردندسبب دلسردی می شدو این سوال مطرح می شدکه ما برای چه کسی این همه فعالیت کرده وهزینه می دهیم.وقتی حمایت زمانی که احتیاج است به عمل نمی آید. اما گذر زمان و اتفاقاتی که دراین دوره افتادآگاهی عمومی ر بالا بردو اکثرافرادجامعه رابه این باو رساند که دلیل اصلی شکست اصلاح طلبی، خالی کردن صحنه توسط مردم است.آنچه امروزدرسطح جامعه و اعتراضات مداوم ودامنه دارجنبش سبزدیده می شود همین حضورمعترضان است. یعنی همه به این نتیجه رسیده اند که برای نیل به هدف غایی و نهایی که همان آزادی ودموکراسی وحقوق بشرخواهی است بایدهزینه پرداخت واین پرداخت هزینه فقط شامل یک گروه خاص نمی شود،بلکه همه بایدباشند ودراین صورت پرداخت هزینه درسطح گسترده پخش شده وهم یک گروه خاص هزینه نمی دهندو هم حاکمیت دچارفرسایش شده ودیگرگروه هدف برای برخوردندارد.دراین راستامعترضان به بلوغ خاص فکری رسیده اند،که هم آنچه نمی خواهندرا می دانندوهم آنچه می خواهند.ودراین راستادر موردراههای به نتیجه رسیدن و انجام مبارزه هم به درستی راههایی رایافته اندکه هم دررسیدن به نتیجه مثمر ثمر باشدو هم پرداخت هزینه به کمترین مقدارممکن کاهش پیداکندوهم کمترین بهانه برای سرکوب به حاکمیت دهد.
البته این راهی است بس طولانی که زمانبربودن آن هم ازسوی معترضان پذیرفته شده است. امیدوارم همه دراین راه ثابت قدم باشندوصبوروبدانند راهی است بس طولانی وناامیدی رابه خودراه ندهند.
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش در جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
دعا
ماایرانیان اززمان بدنیاآمدن بیش ازهرچیزبادعا آشناشده وبه آن متوسل می شویم.دراین فکرم که اگریک دهم دعاهایی که پدرومادران ومتولیان جامعه به فرزندان وافرادجامعه یادمی دهندتلاش وپشتکاررادرآنها تقویت می کردندبه جرأت اکثرمشکلات این افرادحل می شد.بعدازورودبه مدرسه هم دعاکردن به نوعی دیگرادامه پیدامی کند.درمراسم صبحگاهی که درمدارس برگزارمی شودازهمان دبستان تاراهنمایی ومتوسطه یکی ازبخشها،بعد ازقرآن وترجمه،دعای صبحگاهی است.که مثل سایرچیزهای اجباری،دانش آموزان بایدبه آن بپردازند.البته دردوره خدمت سربازی هم این مراسم وجوددارد،البته بامراسم رسمی وخاص تر.مثل چیزهای اجباری دیگرکه وقتی اجبارآن ازمیان رفت خود آن نیزفراموش می شود،این مراسم هم برای خیلیهاازجمله من تاحدودی به فراموشی رفت.اماهمانگونه که ذکرکردم دعابرای ماایرانیان جزیی جدانشدنی اززندگی است.همیشه به دعاهایی فکرمی کنم که واقعاًدرعین موجزبودن دنیایی ازمعناراپشت خودداشته باشد.ازدوران تحصیل دعایی که ازهمان مراسم صبحگاهی به یادم مانده،وبه نظرم بسیارزیباست،این است:«خدایا، پروردگارا،بارالهاچنان کن سرانجام کارتوخشنودباشی و مارستگار»؛که درنهایت کوتاهی کلی مفهوم می رساند. طبق همان تعریف مطلوبم ازدعاهمیشه دنبال چنین جملاتی بوده ام.حتی درنمازازهمین گونه دعاهاوبه زبان فارسی استفاده می کنم.یکی ازمعدنهای غنی ازجملات نغزفارسی، سخنان ونصایح قدیمی هاست؛سخنانی که اززبان پدربزرگهاومادربزرگهاادامی شود.بهترین دعاهاهم اززبان آنهاشنیده می شود.دایره المعارف زنده جملات فارسی اند. اماساده ودرعین حال زیباترین دعایی که ازآنان شنیده ام این است:«خدایاهمه راعاقبت به خیرکن»،«عاقبت بخیر بشی فرزندم».تمام دعاهای روزانه و شبانه مادرهمین یک کلمه خلاصه می شود:«خدایاراضی ام به رضای تو،هرچه خیراست پیش آر».نمی گویندخدایامرابه جهان حاکم کن. یاعمرجاودان به ما بده یامارادچارهیچ دردومرضی نکن، بلکه«خدایا همه را عاقبت بخیر کن»چه دوست وچه دشمن.و دعای زیبای دیگر:«خدایابه همه ماعمرباعزت ومرگ ایستاده وباعزت عطابفرما».یکی ازنگرانیهای انسانهاناتوانی درزمان پیری است.اینجاست که دعامی کندخدایابه من مرگ باعزت عطابفرما؛یعنی قبل ازآنکه ناتوان شوم مراازاین دنیاببر.امابه شخصه علاقه مند یک دعای دیگرهم هستم وبسیارهم به کارمی برم.هر چند به نثرقدیم وکوتاه استاماپرمغزوزیباست:«خدایامراآن ده که آن به».به عنوان یک جوان ایرانی ازمتوسل شدن بیش ازحدایرانیان به دعاناراضیم وامیدوارم که بیش ازپرداختن به دعا،تلاش و پشتکارخودراافزایش دهند.اما درموردهمان مقداردعایی که استفاده می کنند،چه خوب است که ازعبارات پرمعنی ودعاهای کلی استفاده کنندتا زمینه سواستفاده فرصت طلبان وحاکمان ورهبران مذهبی ازاحساسات پاکشان ازبین برود.
«عمر همه دراز باد».
«عمر همه دراز باد».
تشکیک گروهی نسبت به الله اکبر گفتن هاونمازجمعه رفتنهای مبارزین داخل ورنگ سبز
کی شعر تر انگیزدخاطرکه حزین باشد یک گفته ازاین معنی گفتیم وهمین باشد
هرکونکندفهمی زین کلک خیال انگیز نقشش بحرام ارخودصورتگر چین باشد
درموردرنگ سبز جنبش گفته ام و گفته اند.اماهستندگروهی که خواسته یا ناخواسته بحثهایی رامطرح می کنندکه بیش ازایجادوحدت وهمگرایی بذراختلاف وتردیدرابین مردم ومبارزین می افکند.آنهامعتقدندجنبشی که شعارش الله اکبر روی پشت بامهاوقدرتنمایی اش شرکت درنمازجمعه باشد ورهبری وهدایتش مستقیم وغیرمستقیم توسط خاتمی وکروبی وموسوی باشدیابه نتیجه دلخواه نمی رسدیااگربرسدبازهم توسط همین رهبران به بیراهه می رود.این تحلیل باکمال تأسف باعث تأثیرگذاری برعده ای خصوصاًدرخارج شده ومی شودودو پیامدمنفی درپی خواهدداشت.یکی جداشدن عده ای ازجنبش سبزاست ودیگرعدم شرکت دربرنامه هاواعتراضات توسط عده ای دیگرخصوصاًجوانان می باشد؛به این دلیل که ازحضورآنهااین گروههابه نفع خودبهره برداری نکنند.دردلیل شناسی این تحلیلهاهم فقط به یک نتیجه نمی توان رسید و چنددلیل برای آن می توان برشمرد.
عدم درک جنبش سبزمردمی:بعضی ازاین افرادهنوز در گذشته مانده اندودنیای جدیدومناسبات حاکم برآن راآنگونه که است درک نمی کنند.خصوصاًدرموردایران که ازآن دورهم هستند.گروهی دیگردچارمطلق گرایی ومطلق بینی مفرط هستندکه همه چیزراسیاه وسفیدمی بینندازنظرآنهااین حکومت باهمه کسانی که درآن بوده وهستندبایدبرودوتمام افرادی که درسالهای پس ازپهلوی به نوعی درحکومت پستی داشته یاجایی خدمت می کردندبایدنابودشوندوحق مبارزه هم حتی ندارند. آنهاقایل به تغییربرای هیچ انسانی نیستند.گروهی نیزبه دنبال اقبال عمومی ودرنهایت رسیدن به منصب وجایگاهی درساختارحکومتی هستندوباوجوداین افرادمی دانندجایگاهی دربین مردم به دلیل سابقه شان ندارند. پس بانفی آنهاونشانه هادنبال این هدفند.دراین مورددلایل دیگری راهم می توان برشمردامادرموردهمه یا اکثرآنهامی توان یک دلیل کلی رابیان کردوآن عدم شناخت است.عدم شناخت زمان و مکان و عدم شناخت مردم. مردم ایران دقیقازمان راشناخته اندوموقعیت ایران را نیاز کاملا می دانند.آنهافهمیده اندکه درراه مبارزه برای رسیدن به آزادی و دموکراسی بایدمطلق گرایی و تک بعدی بینی راکناربگذارند.تمام مشکلات کنونی ما ناشی ازمطلق گرایی اول انقلاب است.
مردم ایران فهمیده اندکه درراه مبارزه بایدازهر منفذوموقعیتی استفاده کرده وحتی مواردی که حکومت ازآن خودمی داند.الله اکبرگفتن وشرکت درنمازجمعه وشبهای احیاوروزقدس و13آبان همه ازآن نوعند.مبارزه ایرانیان طولانی خواهدبودپس بایدازهمه چیزاستفاده کرد.حتی رهبران جنبش هم گفته و سفارش کرده اندکه مردم ازاعیادومناسبتهای ملی ومذهبی برای بیان اعتراض ونشان دادن خودشان استفاده کنند.حال هرکه درک نمی کند مشکل ازعدم شناخت اوست وعقب ماندگی ذهنیش که هر کو نکند فهمی....
هرکونکندفهمی زین کلک خیال انگیز نقشش بحرام ارخودصورتگر چین باشد
درموردرنگ سبز جنبش گفته ام و گفته اند.اماهستندگروهی که خواسته یا ناخواسته بحثهایی رامطرح می کنندکه بیش ازایجادوحدت وهمگرایی بذراختلاف وتردیدرابین مردم ومبارزین می افکند.آنهامعتقدندجنبشی که شعارش الله اکبر روی پشت بامهاوقدرتنمایی اش شرکت درنمازجمعه باشد ورهبری وهدایتش مستقیم وغیرمستقیم توسط خاتمی وکروبی وموسوی باشدیابه نتیجه دلخواه نمی رسدیااگربرسدبازهم توسط همین رهبران به بیراهه می رود.این تحلیل باکمال تأسف باعث تأثیرگذاری برعده ای خصوصاًدرخارج شده ومی شودودو پیامدمنفی درپی خواهدداشت.یکی جداشدن عده ای ازجنبش سبزاست ودیگرعدم شرکت دربرنامه هاواعتراضات توسط عده ای دیگرخصوصاًجوانان می باشد؛به این دلیل که ازحضورآنهااین گروههابه نفع خودبهره برداری نکنند.دردلیل شناسی این تحلیلهاهم فقط به یک نتیجه نمی توان رسید و چنددلیل برای آن می توان برشمرد.
عدم درک جنبش سبزمردمی:بعضی ازاین افرادهنوز در گذشته مانده اندودنیای جدیدومناسبات حاکم برآن راآنگونه که است درک نمی کنند.خصوصاًدرموردایران که ازآن دورهم هستند.گروهی دیگردچارمطلق گرایی ومطلق بینی مفرط هستندکه همه چیزراسیاه وسفیدمی بینندازنظرآنهااین حکومت باهمه کسانی که درآن بوده وهستندبایدبرودوتمام افرادی که درسالهای پس ازپهلوی به نوعی درحکومت پستی داشته یاجایی خدمت می کردندبایدنابودشوندوحق مبارزه هم حتی ندارند. آنهاقایل به تغییربرای هیچ انسانی نیستند.گروهی نیزبه دنبال اقبال عمومی ودرنهایت رسیدن به منصب وجایگاهی درساختارحکومتی هستندوباوجوداین افرادمی دانندجایگاهی دربین مردم به دلیل سابقه شان ندارند. پس بانفی آنهاونشانه هادنبال این هدفند.دراین مورددلایل دیگری راهم می توان برشمردامادرموردهمه یا اکثرآنهامی توان یک دلیل کلی رابیان کردوآن عدم شناخت است.عدم شناخت زمان و مکان و عدم شناخت مردم. مردم ایران دقیقازمان راشناخته اندوموقعیت ایران را نیاز کاملا می دانند.آنهافهمیده اندکه درراه مبارزه برای رسیدن به آزادی و دموکراسی بایدمطلق گرایی و تک بعدی بینی راکناربگذارند.تمام مشکلات کنونی ما ناشی ازمطلق گرایی اول انقلاب است.
مردم ایران فهمیده اندکه درراه مبارزه بایدازهر منفذوموقعیتی استفاده کرده وحتی مواردی که حکومت ازآن خودمی داند.الله اکبرگفتن وشرکت درنمازجمعه وشبهای احیاوروزقدس و13آبان همه ازآن نوعند.مبارزه ایرانیان طولانی خواهدبودپس بایدازهمه چیزاستفاده کرد.حتی رهبران جنبش هم گفته و سفارش کرده اندکه مردم ازاعیادومناسبتهای ملی ومذهبی برای بیان اعتراض ونشان دادن خودشان استفاده کنند.حال هرکه درک نمی کند مشکل ازعدم شناخت اوست وعقب ماندگی ذهنیش که هر کو نکند فهمی....
بی ارزشی آیینهای انسانی،تاکجا!؟
19/7/88
توازآیین انسانی چه می دانی؟
اگرجان راخداداده است،چرابایدتو بستا نی! (فریدون مشیری)
بهنودهم اعدام شد،مثل دلآراومثل خیلی های دیگر.وای خدا!چه راحت ازاعدام حرف می زنیم.انگارنه انگارکه داریم ازجان آدمی سخن می گوییم.جانی که خدابه انسان داده است.خیلی چیزها،کارهاوکلمات بددرجامعه مازشتی خودشان راازدست داده اند.دروغ دیگرآنقدرعادی شده که اگرکسی دروغ نگوید همه سرزنشش می کنندکه بلدنیست درجامعه زندگی کند.تهمت،توهین،تحقیر، غیبت،سرقت،دعوا، خشونت و...والبته گرفتن جان آدمهاهم قبح خودراازدست داده اند.وقتی درروزروشن طاقت فریادسکوت جوانهایی که فقط یک سوال دارندتحمل نمی شودوبه راحتی جانشان گرفته می شود؛وقتی شورونشاط جوانی به راحتی باتجاوز وکتک وشکنجه وزندان ازاوستانده می شود،دیگراعدام،آن هم اعدام فردی که درنوجوانی مرتکب گناهی شده است،هم به راحتی آب خوردن اتفاق می افتدوکک کسی هم نمی گزد. خدایا!ایرانیان درطول تاریخ به قهرمانی و عطوفت و بخشش شناخته شده اند. ماازنسل کورشی هستیم که منشور حقوق بشرازاواست ویهودیان رانجات داده است.چه شده به راحتی حاضریم جان کس دیگررا حتی نوجوان بگیریم. خدایا!یعنی می شودماهم روزی راببینیم که جان آدمی درایران آنقدرارزش یابد که هیچ کس راجرأت گزندرسانی به آن نباشد.
خدایا!امیدراازمانگیروراه سبز امیدرابرماگشاده بنما.
توازآیین انسانی چه می دانی؟
اگرجان راخداداده است،چرابایدتو بستا نی! (فریدون مشیری)
بهنودهم اعدام شد،مثل دلآراومثل خیلی های دیگر.وای خدا!چه راحت ازاعدام حرف می زنیم.انگارنه انگارکه داریم ازجان آدمی سخن می گوییم.جانی که خدابه انسان داده است.خیلی چیزها،کارهاوکلمات بددرجامعه مازشتی خودشان راازدست داده اند.دروغ دیگرآنقدرعادی شده که اگرکسی دروغ نگوید همه سرزنشش می کنندکه بلدنیست درجامعه زندگی کند.تهمت،توهین،تحقیر، غیبت،سرقت،دعوا، خشونت و...والبته گرفتن جان آدمهاهم قبح خودراازدست داده اند.وقتی درروزروشن طاقت فریادسکوت جوانهایی که فقط یک سوال دارندتحمل نمی شودوبه راحتی جانشان گرفته می شود؛وقتی شورونشاط جوانی به راحتی باتجاوز وکتک وشکنجه وزندان ازاوستانده می شود،دیگراعدام،آن هم اعدام فردی که درنوجوانی مرتکب گناهی شده است،هم به راحتی آب خوردن اتفاق می افتدوکک کسی هم نمی گزد. خدایا!ایرانیان درطول تاریخ به قهرمانی و عطوفت و بخشش شناخته شده اند. ماازنسل کورشی هستیم که منشور حقوق بشرازاواست ویهودیان رانجات داده است.چه شده به راحتی حاضریم جان کس دیگررا حتی نوجوان بگیریم. خدایا!یعنی می شودماهم روزی راببینیم که جان آدمی درایران آنقدرارزش یابد که هیچ کس راجرأت گزندرسانی به آن نباشد.
خدایا!امیدراازمانگیروراه سبز امیدرابرماگشاده بنما.
۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه
سیدمحبوب!تولدت مبارک!!
21/7/88
هنوزهم یکی ازچهره های محبوب نزدایرانیان وجهانیان است.نماداخلاق گرایی درسیاست.به قول عزیزدربند مصطفی تاجزاده:)(معمولاهرجاکه یک روحانی واردجمعی می شودطبق عرف وفرهنگ جاافتاده،افرادحاضر خودراجمع وجورکرده وباحالت رسمی ودرفضایی ناشاد،صحبت وسوال ازدین ومسایل مذهبی ومانندآنها براساس شان روحانیت می کنند،اماهرجاکه سیدمحمدخاتمی واردمی شود،به تاثیرروحیه،اوضمن شادشدن فضا،صحبت ازآزادی ودموکراسی وجامعه مدنی وگفتگوواحترام وکرامت انسانی به میان می آید.))
خدایش حفظ کند؛برای ایران وجنبش سبزمردم ایران.
سیدخندان،که خیلی وقته نمی خندی،تولدت مبارک.به قول سیدمحموددعایی:
"عزیزاهل فکروفرهنگ وفضیلت جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدخاتمی زادروزخجسته مهرو مهربانی راکه فروغ گرمابخش روشنگرش ازلبخندشکفته درچشمهای نجیبت می تراودتبریک می گوییم. خدارامی خوانیم ومی خواهیم تاطعم تلخ صبروصداقت رادرکام اخلاق ونیک اندیشی وجوانمردیت شیرین کند وخاتم انگشتری زیباوزینت افزای میهن رابانقش نام محمدیت درآفاق محبت ومعنویت درخشنده ترسازد. شصت وششمین سالروزتولداستادمهرمبارک باد.
ای دل دریایی ات امیدوار،آسمان شو،ابرشو،باران ببار.آب باران باغ صدرنگ آورد،موج سبزازسینه سنگ آورد.
به امیدجشن تولدصدسالگی درایران آزادودموکرات وسرشارازعشق وشادی.
یک ناله مستانه زجایی نشنیدم ویران شوداین شهرکه میخانه ندارد "
هنوزهم یکی ازچهره های محبوب نزدایرانیان وجهانیان است.نماداخلاق گرایی درسیاست.به قول عزیزدربند مصطفی تاجزاده:)(معمولاهرجاکه یک روحانی واردجمعی می شودطبق عرف وفرهنگ جاافتاده،افرادحاضر خودراجمع وجورکرده وباحالت رسمی ودرفضایی ناشاد،صحبت وسوال ازدین ومسایل مذهبی ومانندآنها براساس شان روحانیت می کنند،اماهرجاکه سیدمحمدخاتمی واردمی شود،به تاثیرروحیه،اوضمن شادشدن فضا،صحبت ازآزادی ودموکراسی وجامعه مدنی وگفتگوواحترام وکرامت انسانی به میان می آید.))
خدایش حفظ کند؛برای ایران وجنبش سبزمردم ایران.
سیدخندان،که خیلی وقته نمی خندی،تولدت مبارک.به قول سیدمحموددعایی:
"عزیزاهل فکروفرهنگ وفضیلت جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدخاتمی زادروزخجسته مهرو مهربانی راکه فروغ گرمابخش روشنگرش ازلبخندشکفته درچشمهای نجیبت می تراودتبریک می گوییم. خدارامی خوانیم ومی خواهیم تاطعم تلخ صبروصداقت رادرکام اخلاق ونیک اندیشی وجوانمردیت شیرین کند وخاتم انگشتری زیباوزینت افزای میهن رابانقش نام محمدیت درآفاق محبت ومعنویت درخشنده ترسازد. شصت وششمین سالروزتولداستادمهرمبارک باد.
ای دل دریایی ات امیدوار،آسمان شو،ابرشو،باران ببار.آب باران باغ صدرنگ آورد،موج سبزازسینه سنگ آورد.
به امیدجشن تولدصدسالگی درایران آزادودموکرات وسرشارازعشق وشادی.
یک ناله مستانه زجایی نشنیدم ویران شوداین شهرکه میخانه ندارد "
یادخاطرات گذشته
16/7/88
امروزیکی ازهمکلاسیهای دوران دانشگاه تماس گرفت وآدرس وبلاگی رادادوگفت حتمابه آن سربزنم.منم بلافاصله رفتم.وبلاگی است که چندنفرازهم رشته ایهاراه انداختندومربوط به بچه های ورودی74تا80رشته است.نهایت خوش فکری وخوش ذوقی وخوش سلیقگی رادراین کاردیدم.
عکس زمینه،عکس بیادماندنی ترین فرددوران تحصیلم است که تمام دانشگاه رشته مارابه نام اومی شناختند. " استاددانشمندخانم دکترماه بانوتاتا ".
بی اختیاربه گذشته رفتم.به نه سال پیش.ترم اول وورود به دانشگاه.به هرکس رشته ام رامی گفتم،جواب می دادخانم تاتا.
عکسهای خاطره انگیزی هم ازبخش وبچه های بخش واردوهاواستادان ودانشجویان ورودیهای مختلف دروبلاگ هست.وای خداچه دوران شیرینی بود.حیف که زودمی گذردوماانسانهاقدراین لحظات زیبای زندگی رانمی دانیم.درموردورودیهای مختلف هم مطلب نوشته شده است.ازورودی مافقط از یک نفرخبرهست. امیدوارم که دیگرانم مطلع بشن وسربزنن وازخودشان خبربدن.
تمام خاطرات دوران دانشگاه جلوی چشمم آمد.تمام استادان وکلاسهاودوستان ودرسهاوامتحانات وباهم بودنها وخلاصه همه چیز.
قرارشده اول آبان همه بازهم دورهم جمع بشیم.امیدوارم منم بتوانم بروم ودرجمع باشم.همیشه دلم می خواهد ازهمه دوستان وهمکلاسیهای گذشته باخبرباشم وآنهاراببینم امادغدغه های فکری ومشکلات روحی وگرفتاریهای کاری وزندگی اجازه نمی دهد.خوشحالم که دیگرانی پیشقدم شدندوزمینه این ملاقات رافراهم آوردند.امیدوارم منم درآن جمع حضورداشته باشم.به امیددیدارهمه.
امروزیکی ازهمکلاسیهای دوران دانشگاه تماس گرفت وآدرس وبلاگی رادادوگفت حتمابه آن سربزنم.منم بلافاصله رفتم.وبلاگی است که چندنفرازهم رشته ایهاراه انداختندومربوط به بچه های ورودی74تا80رشته است.نهایت خوش فکری وخوش ذوقی وخوش سلیقگی رادراین کاردیدم.
عکس زمینه،عکس بیادماندنی ترین فرددوران تحصیلم است که تمام دانشگاه رشته مارابه نام اومی شناختند. " استاددانشمندخانم دکترماه بانوتاتا ".
بی اختیاربه گذشته رفتم.به نه سال پیش.ترم اول وورود به دانشگاه.به هرکس رشته ام رامی گفتم،جواب می دادخانم تاتا.
عکسهای خاطره انگیزی هم ازبخش وبچه های بخش واردوهاواستادان ودانشجویان ورودیهای مختلف دروبلاگ هست.وای خداچه دوران شیرینی بود.حیف که زودمی گذردوماانسانهاقدراین لحظات زیبای زندگی رانمی دانیم.درموردورودیهای مختلف هم مطلب نوشته شده است.ازورودی مافقط از یک نفرخبرهست. امیدوارم که دیگرانم مطلع بشن وسربزنن وازخودشان خبربدن.
تمام خاطرات دوران دانشگاه جلوی چشمم آمد.تمام استادان وکلاسهاودوستان ودرسهاوامتحانات وباهم بودنها وخلاصه همه چیز.
قرارشده اول آبان همه بازهم دورهم جمع بشیم.امیدوارم منم بتوانم بروم ودرجمع باشم.همیشه دلم می خواهد ازهمه دوستان وهمکلاسیهای گذشته باخبرباشم وآنهاراببینم امادغدغه های فکری ومشکلات روحی وگرفتاریهای کاری وزندگی اجازه نمی دهد.خوشحالم که دیگرانی پیشقدم شدندوزمینه این ملاقات رافراهم آوردند.امیدوارم منم درآن جمع حضورداشته باشم.به امیددیدارهمه.
حکیم سنایی
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست برعرفی وعاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
کجا شد درد بودردا و آن اسلام سلمانی
جهان یکسرهمه پردیو و پر غولندوامت را
که یارد کرد جز اسلام و جز ايمان نگهبانی
بمیرید از چنین جانی کزو کفر و هوا خیزد
ازیرا در جهان جانها فرو ناید مسلمانی
مسازید از برای نام و دام و کام چون غولان
جمال نقش آدم را نقاب نفس شیطانی
توای سلطان که سلطانست خشم وآرزوبرتو
سوی سلطان سلطانان نداری اسم سلطانی
بدین ده روزه دهقانی مشو غره که ناگاهان
چو این پیمانه پر گردد نه ده مانده نه دهقانی
تو مانی و بد و نیکت چو زین عالم برون رفتی
نیاید با تو در خاکت نه فغفوری نه خاقانی
فسانهی خوب شوآخرچومیدانی که پیش ازتو
فسانهی نیک و بد گشتند سامانی و ساسانی
توای ظالم سگی میکن که چون این پوست بشکافند
در آن عالم سگی خیزی نه کهفی بلکه کهدانی
تو مردم نیستی زیرا که دایم چون ستور و دد
گهی دلخسته از چوبی گهی جان بستهی خوانی
مشو غره که در یک دم ز زخم چرخ ساینده
بریزی گر همه سنگی بسایی گرچه سوهانی
تو ای بازاری مغبون که طفلی را ز بیرحمی
دهی دین تا یکی حبهش ز روی حیله بستانی
به وقت خدمت یزدان به نیت راست کن قبله
از آن کاین کار دل باشد نباشد کار پیشانی
تو ای عالم که علم از بهر مال و جاه ميخواهی
به سوی خویش دردی ، گر به سوی خلق درمانی
زباندانی تو را مغرور خود کردست لیکن تو
نجات اندر خموشی دان زیان اندر زبان دانی
تو ای مقری مگر خود را نگویی کاهل قرآنم
که از گوهر نیی آگه که مرد صوت و الحانی
دلی باید ز گِل خالی که تا قابل بود حق را
که ناید با صد آلایش ز هر گلخن گلستانی
پشیمان شد سنایی باز ازین آمد شد دونان
مبادا زین پشیمانیش یک ساعت پشیمانی
چندمطلب وشعرزیبا
نردبان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
لا جرم آنکس که بالاتر نشست
لا جرم آنکس که بالاتر نشست
استخوانش سختتر خواهد شکست
*********************************************
یا رب تو زمانه را دلیلی بفرست
*********************************************
یا رب تو زمانه را دلیلی بفرست
نمرودان را پشه چو پیلی بفرست
فرعون صفتان همه زبر دست شدند
فرعون صفتان همه زبر دست شدند
موسی و عصا و رود نیلی بفرست
*********************************************
شاها زدعای مرد آگاه بترس
*********************************************
شاها زدعای مرد آگاه بترس
وز سوز دل آه سحرگاه بترس
بر لشگر و بر سپاه خود غره مشو
بر لشگر و بر سپاه خود غره مشو
از آمدن سیل به ناگاه بترس
**********************************************
میعادگاه
ایرج جنتی عطایی
**********************************************
میعادگاه
ایرج جنتی عطایی
تو به خود نگاه می کنی
آینه سیاه می کنی
پرده بر ترانه می کشی
پنجره تباه می کنی
من ، ستاره آه می کشم
دست روی ماه می کشم
نوازشِ نسیم می کنم
روی شب نگاه می کشم
تو، با گلوله و من، با گل
تو، با شلیک و من، با آواز
تو، زردِ نفرت، کبودِ کین
من، سرخِ عشق و سبزِ پرواز
کسبِ تو، قتلِ گل و شبنم
اعدامِ باد و نور و دریا
کارِ من کشتِ چراغ و دف
تیمارِ رنگ و رقص و رویا!
میعادگاهِ ما:
انسان و آبادی
تاریخِ آینده
میدانِ آزادی!
وطن
نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که هم آواز تو منم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
بشنو سوز سخنم
که نوا گر این چمنم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
ز صلابت ایران جوان
دل نوشته های یک ققنوس سبز
ققنوس پرنده ای است اساطیری که می میردتازندگی بیافریند.می سوزدوازخاکسترش ققنوس دیگرسربرمی آورد.نهایت عشق وعلاقه ققنوس زمانی است که برای زندگی بخشی به ققنوسی دیگرمی سوزد.
من همان ققنوس عاشقم!!
نسل من!ازنسل ققنوس عاشق است،که سوخته ومی سوزدتاازخاکستراونسل بعدبتواندزندگی کنند؛
تانسلهای بعدبتوانندآزادانه درجامعه وحکومتی آزادودموکرات زندگی کنند؛
تانسلهای بعددرجامعه ای زندگی کنندکه درآن مزدگورکن ازآزادی آدمی بیشترنباشدوهرانسان به عنوان یک انسان فارغ ازهرعقیده وقوم ونژادومسلکی حق وآزادی زندگی وانتخاب داشته باشد؛وکرامت انسانی وحقوق اساسیش ازسوی حاکمیت پاس داشته شودوهرکس براساس شایستگی واستعدادوتخصصش به موقعیت شغلی واجتماعی برسد.
نسل من ازتبارهمان ققنوس است که مظلومانه می سوزدتاهم میهنانش بعنوان ایرانی دردنیاحرفی برای گفتن داشته باشند؛تاتک تک ایرانیان دردهکده جهانی هریک به منزله وارث شایسته تمدن کهن ایران ومنادی بحق آزادی وحقوق بشروصلح وبرابری وعدالت وعشق شناخته شود.
من ازنسل ققنوسم......
من همان ققنوس عاشقم!!
نسل من!ازنسل ققنوس عاشق است،که سوخته ومی سوزدتاازخاکستراونسل بعدبتواندزندگی کنند؛
تانسلهای بعدبتوانندآزادانه درجامعه وحکومتی آزادودموکرات زندگی کنند؛
تانسلهای بعددرجامعه ای زندگی کنندکه درآن مزدگورکن ازآزادی آدمی بیشترنباشدوهرانسان به عنوان یک انسان فارغ ازهرعقیده وقوم ونژادومسلکی حق وآزادی زندگی وانتخاب داشته باشد؛وکرامت انسانی وحقوق اساسیش ازسوی حاکمیت پاس داشته شودوهرکس براساس شایستگی واستعدادوتخصصش به موقعیت شغلی واجتماعی برسد.
نسل من ازتبارهمان ققنوس است که مظلومانه می سوزدتاهم میهنانش بعنوان ایرانی دردنیاحرفی برای گفتن داشته باشند؛تاتک تک ایرانیان دردهکده جهانی هریک به منزله وارث شایسته تمدن کهن ایران ومنادی بحق آزادی وحقوق بشروصلح وبرابری وعدالت وعشق شناخته شود.
من ازنسل ققنوسم......
دل گویه
ای رویای بالنده ورویای باغهای ماورایی تخیل من!
وقتی که تورفتی من بازباتماتم وجودغم راحس کردم ورنج تنهایی وبی همدمی راکشیدم وچشیدم.آه!ای زمامدارلحظه های خوش من!هرزمان ازخداوند،آن بی زمانی که زمان به دست اوست،می خواستم که آن زمان که تورفتی ای کاش زمان راهم زمان به سرآمده بود.
امامن تورابدست خواهم آوردباز؛من توراخواهم ساخت بازبهترازگذشته.
درراه سبزامید،بانورسبزامید...
وقتی که تورفتی من بازباتماتم وجودغم راحس کردم ورنج تنهایی وبی همدمی راکشیدم وچشیدم.آه!ای زمامدارلحظه های خوش من!هرزمان ازخداوند،آن بی زمانی که زمان به دست اوست،می خواستم که آن زمان که تورفتی ای کاش زمان راهم زمان به سرآمده بود.
امامن تورابدست خواهم آوردباز؛من توراخواهم ساخت بازبهترازگذشته.
درراه سبزامید،بانورسبزامید...
مقدمه
بالاخره تصمیمم راگرفتم ووبلاگم راراه انداختم.خیلی وقته که یادداشت می نویسم،امامنم مثل هرکسی دوست دارم آنچه که فکرکرده وبه زبان وقلم می آورم دیگران هم بدانندوبخوانند واحیانانظرشان رادرمورداین مطالب بیان کنند.
من از8سالگی وکلاس دوم شروع به مطالعه غیردرسی کردم.ازمجله دنیای ورزش شروع کردم.هرهفته باکلی خواهش وتمناوگاهی گریه20تومان ازمادرم می گرفتم آن راخریده و می خواندم.بعدازمدتی شروع به خواندن روزنامه کردم.البته آن زمان تعدادروزنامه هامحدودبود وخلاصه می شدبه کیهان واطلاعات وجمهوری اسلامی.بعدهم سلام آمدوسپس همشهری و بعدایران.مدت کوتاهی هم پیام دانشجوی آقای طبرزدی آمدکه خیلی زودتوقیف شد.ازسال76 هم همزمان باروی کارآمدن دولت هفتم وحاکم شدن نشاط وامیدوآزادی نسبی درجامعه بهارمطبوعات هم شروع شد.ازاین زمان من هم واردبحثها سپس دردوران دانشجویی وارد فعالیتهای سیاسی شدم که تاکنون هم ادامه دارد.
اما درهمه این سالهایک ضعف بزرگ داشته ام وآن ضعف نوشتن است.همیشه تحلیلهای خوب ونظرات جامعی درموردموضوعات مختلف ارایه کرده ام امادر پیاده کردن آنهاروی کاغذآنطورکه بایدوشایدوآنچنان که دوست داشتم موفق نبودم.امااکنون به جایی رسیدم که احساس می کنم بایدبنویسم.باتوجه به فضای جامعه وعلاقه برای بیان دیدگاههاوارایه نظراتم به دیگران راهی جزنوشتن آن هم دروبلاگ پیش روی خودم نمی بینم.
برخودلازم می دانم درشروع این تجربه جدیدبه دلیل ضعفهای موجوددرنوشته هابه هرشکل نگارشی وادبی وجمله بندی ونوع بکاربردن کلمات وفعلهاو...ازهمه خوانندگان پوزش بخواهم.امیدوارم بازیادنوشتن وتمرین مشکلم برطرف شود.نوشته هایم چون بیان دغدغه هایم است همه موضوعات رادربرمی گیرد.البته به دلیل سیاسی بودنم موضوعات سیاسی را بیشتر.امیدوارم ازطریق این دل نوشته ها دوستان موافق ومخالف تازه ای پیداکنم وبادوستان سابق مجدداارتباط برقرارکنم.
ازهمه عزیزانی که این وبلاگ رابرای مطالعه انتخاب می کنندتقاضامی کنم نظرخودشان را درموردمطالب آن ابرازکرده ونقاط ضعف رانیزبیان کنندتادررفع آن تلاش کنم.
پیشاپیش متشکرم.
من از8سالگی وکلاس دوم شروع به مطالعه غیردرسی کردم.ازمجله دنیای ورزش شروع کردم.هرهفته باکلی خواهش وتمناوگاهی گریه20تومان ازمادرم می گرفتم آن راخریده و می خواندم.بعدازمدتی شروع به خواندن روزنامه کردم.البته آن زمان تعدادروزنامه هامحدودبود وخلاصه می شدبه کیهان واطلاعات وجمهوری اسلامی.بعدهم سلام آمدوسپس همشهری و بعدایران.مدت کوتاهی هم پیام دانشجوی آقای طبرزدی آمدکه خیلی زودتوقیف شد.ازسال76 هم همزمان باروی کارآمدن دولت هفتم وحاکم شدن نشاط وامیدوآزادی نسبی درجامعه بهارمطبوعات هم شروع شد.ازاین زمان من هم واردبحثها سپس دردوران دانشجویی وارد فعالیتهای سیاسی شدم که تاکنون هم ادامه دارد.
اما درهمه این سالهایک ضعف بزرگ داشته ام وآن ضعف نوشتن است.همیشه تحلیلهای خوب ونظرات جامعی درموردموضوعات مختلف ارایه کرده ام امادر پیاده کردن آنهاروی کاغذآنطورکه بایدوشایدوآنچنان که دوست داشتم موفق نبودم.امااکنون به جایی رسیدم که احساس می کنم بایدبنویسم.باتوجه به فضای جامعه وعلاقه برای بیان دیدگاههاوارایه نظراتم به دیگران راهی جزنوشتن آن هم دروبلاگ پیش روی خودم نمی بینم.
برخودلازم می دانم درشروع این تجربه جدیدبه دلیل ضعفهای موجوددرنوشته هابه هرشکل نگارشی وادبی وجمله بندی ونوع بکاربردن کلمات وفعلهاو...ازهمه خوانندگان پوزش بخواهم.امیدوارم بازیادنوشتن وتمرین مشکلم برطرف شود.نوشته هایم چون بیان دغدغه هایم است همه موضوعات رادربرمی گیرد.البته به دلیل سیاسی بودنم موضوعات سیاسی را بیشتر.امیدوارم ازطریق این دل نوشته ها دوستان موافق ومخالف تازه ای پیداکنم وبادوستان سابق مجدداارتباط برقرارکنم.
ازهمه عزیزانی که این وبلاگ رابرای مطالعه انتخاب می کنندتقاضامی کنم نظرخودشان را درموردمطالب آن ابرازکرده ونقاط ضعف رانیزبیان کنندتادررفع آن تلاش کنم.
پیشاپیش متشکرم.
اشتراک در:
پستها (Atom)