ققنوس

ققنوس

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

سرنوشت محتوم

نظام جمهوری اسلامی به سرنوشت محتوم نظامهایی چون خوددچارشده است.نظامهای توتالیتروایدئولوژیک که بایدایدئولوژی آن به اجرادرآیدوهمه بایدبدان معتقدشوندولوبازوروارعاب.هرفردوگروهی که بدان معتقد نیست ودرسطح وجایگاهی است که می تواندبردیگران ومردم عادی اثربگذاردوآنهارابانوشته هاوحرفهایشان می توانندنسبت به ایدئولوژی حاضروحاکم دچارتردیدکنندبایدیاسربراه شوندوساکت ویاکنارروندبه هرشکل وامکانی.بااتهام یستن وزندانی کردن یابامحدودکردن وقطع راههاوکانالهای ارتباطی آنان وحتی باکشتن یااتهام زدن واعدام کردن.این رویه درتمامی نظامهای ایدئولوژیک درتمام تاریخ معاصرحداقل به راحتی قابل مشاهده است.دراین زمینه ونوع برخورداین نظامهابامخالفان فکری یک نمونه توسط صاحبنظران وآگاهان به تاریخ مطرح شده وحتی ازآن به عنوان الگویادمی شودحکومت استالین درشوروی سابق طی سالهای ابتدایی تامیانه قرن بیستم است.برهمین اساس این شیوه حکومتداری به شیوه استالینی معروف شده است.این روش درسایر کشورهای کمونیستی سابق بلوک شرق وسپس درکشورهای توتالیترودیکتاتوری نظامی آمریکای لاتین هم دیده شده است.اتفاقاتی که پس ازانقلاب اسلامی وپس ازاستقرارحکومت دربهمن57افتادراهم می توان درزمره همان شیوه قرارداد.حذف گروههای دخیل درانقلاب توسط روحانیت،اتفاقات سل60و67،واتفاقات پس ازجنگ وحذف دگراندیشان ازنظر تحلیل گران وفعالان سیاسی غیرحکومتی وحتی حکومتی الگوبرداری شده سهوی یاعمدی ازهمان شیوه حکومت استالینی البته باچاشنی دینی ومذهبی است.اوج آن رامی توان در اتفاقات پس از انتخابات دید.
ماخواهان جامعه ای دینی ومذهبی هستیم نه حکومت دینی
مذهب درونمایه ای است که انسانها بدان نیازمندند.هدف غایی تمام ادیان پس ازپرستش خدای یکتاایجادجامعه ای اخلاقی براساس برابری همه دردسترسی به مواهب الهی است.حال اینکه هرفردچقدرازاین مواهب بهره مندشودبستگی به استعدادوتلاش اودارد.دین ومذهب انسانهاراازنظراخلاقی می سازد.درمذهب هم حق است هم تکلیف.اما تمام این اموری مربط می شودبه حوزه شخصی وخصوصی هرفرد.
اماحکومت دینی حکومتهایی هستندکه دین ملعبه ای می شوددردست عده ای که به نام دین دنبال قدرت وبرآورده کردن مطامع شخصی خویشند.دراین حکومتهاسخنی ازحق افراد در دین به میان نمی اید و درآنها فقط بحث تکلیف می شود.یعنی درهمه امورمردم مکلف به انجام خواسته های حاکمان دینی اندبدون آنکه حق انتخاب داشته باشند.حتی دراموری که بظاهرحق افرادجامعه است باانجام اقدامات محدودکننده قبل وبعدازآن فرایند،عملا ازآن حق جزنامی آنهم برای استفاده تبلیغاتی حاکمان باقی نمی ماند.
حکومت دینی ممکن است دردوره ای جوابگوی نیازهای جامعه باشدامادرنهایت چون حکومت امری است زمینی واراده وخواست انسانهامحدود،موردسواستفاده انسانهای ناتوانی قرارمی گیرد که به نام دین دنبال خواسته های خودهستند.این امر درنهایت سبب نارضایتی عمومی می شود.تجربه های مختلف تاریخی چون حکومت ساسانیان در ایران وحکومت روحانیان یهودی دراورشلیم واوج آن حکومت چند قرنی کلیسا وپاپ تایید کننده ای عقیده است.دردوران کنونی به دلیل پیشرفت زیاد جوامع انسانی وبالارفتن سطح فکرانسانهانیازهاوخواسته هاهم تغییریافته است.چون انسانهاازنظرعلمی وفکری آنقدرپیشرفت کرده اندکه به بسیاری ازتواناییهای خودآگاه شده اند ومی توانند مضامین واقعی دین را از گفته های نادرست به نام دین تمییز دهند.حاکمان امروز جمهوری اسلامی هم دیر یازود به همان سرنوشت گذشتگان دچار می شوند.چون مهم نوع واسم دین نیست.مهم نوع عملکردورفتارحاکمان است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر