ققنوس

ققنوس

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

عاشورا

(این مقاله پس ازحوادث خونین عاشورانوشته شده است.)

نظام اسلامی پیرو مذهب تشیع، در روز عاشورا، روز شهادت سیدالشهداو سیدمظلومین و یاران وفادارش جان عده‌ای دیگر از جوانان این مرزوبوم را گرفت و آنها را در کربلا‌ی ایران به بیرحمانه‌ترین شکل ممکن به شهادت رساند.
تا کجا؟ تا کی؟ مگر این معترضان و جوانان چه می گویند؟ چه می خواهند؟ از چه وسیله‌ای برای بیان خواسته‌هایشان استفاده می کنند؟ آیا بدنبال جنگ و خونریزی هستند؟ تا کی باید جواب آنها با گلوله داده شود؟ آیا برای حاکمان جمهوری اسلامی وجدان معنی دارند؟ آیا برای مزدورانی که برای مبلغی ناچیز حاضر به کشتن عده ای انسان بیگناه و دست خالی می شوند،انسانیت و شرم و نفس لوامه ترجمانی دارد؟ مگر در درگاه باری تعالی بالاترین گناه گرفتن جان انسانی دیگر نیست؟ تا کی باید سنگفرش‌های خیابان‌های ایران آغشته به خون انسان‌های بی سلاحی شود که تنها بدنبال حقشان هستند که به ناجوانمردی از آنها سلب شده است؟
دیگر پرده شرم را چنان دریده‌اید که حرمت ماه حرام و عاشورای حسینی راهم نگاه نداشته و خون مسلمان دیگر، آن هم مذهب و اهل تشیع را بر زمین می ریزند؟ کاری که حتی در تمام دوران حکومت شاهنشاهی سابقه نداشته است؟ آنان که اسب قدرت را سوار شده و به هر قیمتی قصد سوار ماندن برآن را دارند هیچ به این می اندیشند که این اسب خودش بالاخره روزی خسته شده و از نفس می افتد و آنها را باسر به زمین می زند؟یزیدیان زمان ما، در ماه حرام، در روز عاشورا، در مقابل جمعیتی بی دفاع و مظلوم، با حمایت کوفیان، دست به بالاترین جرم در درگاه الهی یازیدند و خون بی گناهانی را که تنها به دنبال حق خود در تعیین سرنوشت خویش بودند_ که خود موهبتی است الهی _ بر زمین ریختند وکربلایی دیگر این بار درایران آفریدندکه عاقبت دامن خودشان راخواهد گرفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر