از بهمن پنجاهوهفت تا آبان چهارصدودو زمان زیادی نگذشته. نزدیک چهل و پنج سال.
اما چهل سال و پنجاه سال و صد سال، در طول تاریخ چندهزارساله تقریبا شوخیاست. از بد روزگار زندگی ما درست افتاده وسط همین شوخی.
امیدوارم آیندگان این نکته را در مورد زندگی ما در نظر بگیرند و در کنار تمام لعن و نفرین و فحشهایی که برای ساختن این دوره از زمان در ایران زمین، به ما میدهند دلشان هم برایمان بسوزد و بدانند که ما نیز چنین کشور و زندگی در چنین شرایطی را نمیخواستیم و برای تغییر آن بسیار تلاش کردیم.
اما اسیر کسانی بودیم و شدیم که خود روزی مدعی گل به جای گلوله بودند و زخم ظلم و ستم و درد تبعیض و دیکتاتوری و استبداد بر تن و روح داشتند و اما بعد در طرف غلط ماجرا ایستادند و در رکاب دیکتاتور و اعوان و انصارش فقط با گلوله جواب ما را دادند. جواب مسالمتآمیزترین اعتراضها را.
تاریخ همیشه در تکرار است. کمدی و تراژدی این تکرار را نمیدانم اما میدانم که زندگی ما به تراژیکترین شکل ممکن در گذر است و البته ایمان دارم این روزگار تلختر از زهر نیز بگذرد و این سرزمین بلاخره طعم آزادی و شادی و زندگی را خواهد چشید.
ظلم و ستم پایدار نمیماند و بلاخره فریاد مظلوم دامن ظالم و دست ستمدیده یقه ستمگر را روزی خواهد گرفت.
تاریخ جلوی چشم همه است. شما پاسداران تاریکی و دیکتاتوری به هیچ خدا و دین و آیینی اعتقاد ندارید، اما معتقدان به انسانیت و صلح و محبت عاقبت شما را به زباله دان تاریخ خواهند فرستاد.
این سرزمین روزهای تیره و تاری را در طول تاریخ طولانی خود از سر گذرانده اما بیگمان سیاهترین وتاریکترین دوران آن این دوره چهل و چندساله بوده است. حکومتی که روی اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و محمود افغان را هم سفید کرده است. درد آن جاست که آنها از خارج از مرزهای این سرزمین آمدند و سوزاندند و کشتند و رفتند اما اینان از دل همین مملکت برآمدند و سوزاندند و همچنان میسوزانند و غارت و چپاول میکنند و بهترین جوانان این ملک آریایی را به قتل میرسانند و ریشه هرچه در اینجا هست و باید باشد ازبین میبرند. انگار که بعد از خودشان دیگر نباید چیزی از فرهنگ و ثروت و زمین و آسمان ایران و آنچه در دل آنهاست بماند.
بعد از آبان نودوهشت دیگر چیزی به عنوان بیطرفی نداریم. چیزی به عنوان سیاسی نبودن و از سیاست سردرنیاوردن وجود ندارد. دیگر بحث انسان و انسانیت است. له یا علیه حق انسان و حق زندگی بودن است. هرچه زمان بیشتر پیش میرود، اتفاقهایی میافتد که وضعیت امروز ایران را روشنتر میکند. باید انتخاب کرد. وسط بازی جواب نمیدهد. اصلاح ساختاری که دیگر نه، انقلاب ساختاری را باید طلب کرد. جزاین استمرارطلبی است. باید هزینه داد. باید دقیق و بدون پردهپوشی مخالفت با وضعیت خفقان و تمامیتخواهی کنونی کشور را فریاد زد.
بد به حال ما که امروز باید در دو جبهه برای رسیدن به حق انتخابمان مبارزه کنیم. مبارزه با تمامیتخواهی داخلی و خارجی...
بامرگ و شعار مرگ مخالفم پس خطاب به ضحاک و اعوان و انصارش:
ننگ بر شما و آیین انسانسوزتان.
لعنت به شما پاسداران و نگاهبانان تاریکی و نابودی و استبداد.
نفرین بر شما دشمنان انسان و انسانیت.
پایان شما نزدیک است...
#مجیر
#آرمیتا_گراوند
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی