ققنوس

ققنوس

۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

بنای باشكوه ايرانى که جزء عجایب هفت گانه ی دنیا نشد

بنايي با معماري‌ خاصي در «نقش رستم» وجود دارد كه از زمان حمله اعراب به ايران به اشتباه، نام «كعبه زرتشت» را به آن دادند، چون كاربرد واقعي آن را نمي‌دانستند. آن زمان فكر مي‌كردند كه هر ديني بايد براي خود بُتكده يا عبادتگاهي داشته باشد، براي همين فكر كردند اين بنا هم مركزيت يا كعبه زرتشتيان است.

در ديوار درون اين ساختمان واژه«کعبه» حکاکي شده است. در کتاب‌هاي زرتشتي آمده است که حضرت زرتشت «زاراتشترا» در اين محل، نيايش مي‌کرده است. اعراب، واژه کعبه را از پارسي پهلوي گرفتند. همانگونه که در زمان داريوش کبير به كشور «عمان» امروزي «مکه» مي‌گفتند؛ بنابراين كلمه مكه نيز فارسي است.
در محاسبه روز نوروز در کتب زرتشتي نوشته شده است که زرتشت در اين رصدخانه، محل شروع نوروز را محاسبه کرد. نوروز در روز اول فروردين از محلي شروع مي‌شود که نخستین اشعه آفتاب در آنجا بتابد. بر اساس برآورد گاهنامه زرتشت، هر 700 سال يک‌بار نوروز از ايران آغاز مي‌شود. آخرين‌باري که نوروز از ايران شروع شد، 300 سال پيش بود. در سال 1387، نوروز از پاريس و بروکسل و در سال 1388 ار تورنتو و نيويورک شروع شد. سال آينده هم نوروز از محلي بين آلاسکا و هاوايي شروع خواهد شد.
از زمان حمله اعراب به ايران تا به امروز، يعني قرن بيست و يكم ميلادي، كاربرد و تعريف اين بنا كشف نشده بود. خوشبختانه پژوهشگر ايراني «رضا مرادي غياث‌آبادي» كه تحقيقات فراواني در زمينه ايران باستان داشته است، نتيجه كشف خود را در كتابي به نام «نظام گاهشماري در چارطاقي‌هاي ايران» توسط انتشارات «نويد شيراز» به چاپ رسانده و راز اين بنا را منتشر كرده است.

تا امروز حدس مي‌زدند كاربرد اين بنا، محل نگهداري كتاب اوستا و اسناد حكومتي يا محل گنجينه دربار و يا آتشكده معبد بوده است. اما غياث‌آبادي با تحقيقات خود ثابت كرد اين بنا با مقايسه با تمامي بناهاي گاهشماري (تقويم) آفتابي در سرتاسر جهان، پيشرفته‌ترين، دقيق‌ترين، و بهترين بناي گاهشماري آفتابي جهان است. اين در حالي است كه تا پیش از اين بنا هم «چارطاقي‌ها» در نقاط گوناگون ايران احداث شده بودند و همين وظيفه را با شيوه‌اي بسيار ساده اما دقيق و حرفه‌اي بر عهده داشتند.
تمامي بناهاي گاهشماري آفتابي در جهان تنها مي‌توانند روزهاي ويژه ای از سال (مانند روزهاي سرفصل) را مشخص كنند و حتي با سال خورشيدي هم تنظيم نيستند. اما اين بنا با دقت و علمي كه در ساخت آن اجرا شده، قادر است بسياري از جزئيات روزهاي مختلف سال و ماه‌ها را مشخص كند. زرتشتيان با استفاده از اين بنا مي‌توانستند بسياري از مناسبت‌ها و جشن‌هاي سال را روز به روز دنبال كنند و از زمان دقيق آنها آگاه شوند.
بسياري از بناهاي چارطاقي در سطح كشور (به تصور آتشكده) يا به طور كامل تخريب شده و يا تغيير كاربري داده شده است. ولي خوشبختانه تعدادي هم مانند چارطاقي «نياسر» و چارطاقي «تفرش»، سالم مانده و براي ما و نسل‌هاي پس از ما باقي مانده‌اند.

متأسفانه بناي «كعبه زرتشت» با آن كه تقريباً سالم باقي مانده است به ثبت ميراث جهاني سازمان ملل نرسيده است! حتي سازمان ميراث فرهنگي هم اين بنا را همراه بناهاي عجايب هفتگانه جديد (كه برج ايفل هم يكي از كانديداها بود) پيشنهاد نداد! حتي با كشف راز اين بنا هم هيچ‌گونه انعكاس و جنجالي به پا نشد!
اين بنا، يك گاهشمار تمام سنگي ثابت در جهان است كه بايد سازندگان آن از بسياري از نكات علميِ جغرافيايي، نجومي، سال كبيسه، انحراف كره زمين نسبت به مدار خورشيد، تفاوت قطب مغناطيسي با قطب جغرافيايي، مسير گردش زمين به دور خورشيد و... را در 2500 تا 3000 سال پيش، در دوران حكومت هخامنشيان آگاهي مي‌بودند. حال آنكه بسیاری از آنها را مانند كروي بودن كره زمين و گردش زمين به دور خورشيد را در چهارصد سال اخير در اروپا كشف كردند و به نام خودشان ثبت كردند!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

رئيس موزه ملي ايران

خوب به عکس زیر دقت کنید:



آن خانمی که وسط نشسته و خیلی شبیه همان هدیه خانم تهرانی است که وام بلاعوض 80 میلیونی از دولت برای برپایی نمایشگاه عکس گرفت را می‌بینید؟ خب ایشان همان هدیه تهرانی است. نفر سمت چپ ایشان که شبیه اسلامشناس بزرگ جناب رحیم مشائی است که علاقه فراوانی به سلبریتی‌ها دارد هم که خود آن جناب است. می‌ماندنفر سمت راست هدیه خانم که با فاصله زیادی (البته نسبی) از ایشان نشسته است. ایشان همان سرکار خانم آزاده اردکانی مورد نظر است که تنها عکسی که از ایشان توانستیم پیدا کنیم همین عکس است. خانم اردکانی اخیرا رئیس موزه ملی ایران شده است. ایشان متولد سال 1357 است، مدرک لیسانس میکرب‌شناسی از دانشگاه آزاد دارد و گویا زبان انگلیسی‌شان هم خوب است. این تنها اطلاعاتی‌ست که ما از این بانوی جوان داریم. اما بر اساس همین اطلاعات من ایشان را برای ثبت شدن جزو مفاخر و آثار ملی بر خودم مقدم می دارم. چند تا از این دلایل:

1- خانم اردکانی جوان‌ترین رئیس موزه ملی ایران در طول تاریخ است و این قطعا یک افتخار برای زنان ایرانی، جوانان ایرانی و دختران لیسانسه ایرانی است.

2- بعضی می‌گویند ایشان هیچ سابقه‌ای در امر میراث فرهنگی و موزه‌داری ندارد اما بر طبق جوابیه‌های تند و تیز سازمان میراث فرهنگی، خانم اردکانی دارای 5 سال سابقه کار در این سازمان است. با قبول همین فرض باز هم ایشان از لحاظ سابقه کار هم در میان تمام روسای موزه‌های ملی رکورددار است.

3- آزاده خانم اردکانی با داشتن لیسانس میکرب شناسی ازدانشگاه آزاد بر صندلی ریاست موزه ملی با حدود 550هزار شيء باستاني ايران تکیه زده است. جایگاهی که نخستین بار دکتر آندره گورا و بعدا باستان‌شناسان مشهوری چون دكتر نگهبان، سيف الله كامبخش فرد، مصطفوي، معصومي، باقرزاده و كارگر بر آن تکیه زدند. همین امر نشان از قابلیت‌های علمی و عملی شگفت‌انگیز ایشان دارد.

4- وی یکی از شگفتی‌های عرصه مدیریت است که با حدود سی سال سن علاوه بر مدیر موزه ملی، مدیر سایت میراث آریا (chtn)، مدیر نشریه داخلی سازمان میراث فرهنگی (پارسه) و مدیر نشریه آغاز و مدیریت خبرگزاری «بنا» هم هست که این امر نشان‌دهنده توانایی مدیریت جامع الاطراف وی است. در زمینه جهش مدیریتی هم به خاطر آنکه فقط 20 روز پس از انتصاب به عنوان معاون موزه، رئیس آن شد در دنیا رکورددار است

کانديداي شعر برگزيده سال 2005

اين شعر کانديداي شعر برگزيده سال 2005 شده. توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده و استدلال شگفت انگيزي داره :
When I born , I Black , When I grow up , I Black ,
When I go in Sun , I Black , When I scared , I Black ,
When I sick , I Black , And when I die , I still black...
And you White fellow,
When you born , you pink , When you grow up , you White,
When you go in Sun , you Red , When you cold , you blue,
When you scared , you yellow , When you sick , you Green,
And when you die , you Gray...
And you call me colored???.. .. ........"

وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم، سياهم،
وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم، سياهم،
وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم، هنوزم سياهم....
و تو، آدم سفيد،
وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ ميشي، سفيدي،
وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه، آبي اي،
وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي،
و وقتي مي ميري، خاکستري اي...
و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟..........


ضررهای آب معدنی

نیروهای ناتو به دلیل آلودگی آب بعضی از نقاط افغانستان درخواست حجم خیلی زیادی آب معدنی از ایران داد که بعد از ورود اولین محموله تمام بطری های آب معدنی به دلیل وجود مواد سرطان زا به ایران عودت داده شد. جالبه که خیلی ها این خبر را خواندند ولی هیچوقت به این قضیه فکر نکردند چرا بطری های آب معدنی که الان نزدیک یک دهه در ایران و بین قشر زیادی از مردم استفاده میشود اینطور سرطان زا شناخته میشود؟توی اروپا آب های معدنی فقط یک هفته اعتبار دارند ، ولی در ایران خیلی هفته!!!!

حالا با دقت مطالب زیر را بخوانید تا متوجه شوید قضیه از چه قراره؟

طبق نظر تمام حکما و علما آب سالم، آبی است که وقتی شما آن را در یک ظرف میریزید و در یک محیط راکد (مثل اتاق) قرار میدهید، این آب باید ظرف 48 ساعت بو بگیره و شروع کنه به گندیدن..... خوب حالا شما تشریف ببرید یک بطری آب معدنی بگیرید و توی یک کاسه بریزید و 6 ماه صبر کنید! اصلا" 10 سال صبر کنید.میبینید که کوچکترین بوئی نمیگیره....آب شیر بعضی از شهرهای ایران هم همین خاصیت عدم گندیدن و بو گرفتن را داره....

دلیلش اینه که شرکت های بسته بندی آب های معدنی برای ماندگاری بیشتر آب های توی بطری ، داخل آن به به ازاء هر یک لیتر به اندازه نیم میلی گرم فلوراید میریزند که این ماده شدیدا" نگهدارنده و بدون بو هستش و برای یک بدن 100 کیلوئی خطرناک و سرطان زا است.
همین فلوراید وقتی با آب وارد بافت بدن شما میشود، درون بافت قرار گرفته و آب خارج میگردد و بدن بصورت اتومات دور آن لایه لزج محافظ ایجاد میکند که به مرور بافت های شما بزرگتر میشود و به همین دلیل صبح ها احساس میکنید بدن شما ورم کرده یا چاق شده ائید. اصولا" بعضی از خانمها میگویند آب میخوریم چاق میشویم! دلیل این امر وجود همین ماده میباشد.
بهترین کار برای سلامت بدن اینه که آب شرب خود را در یک ضرف مسی بجوشانید و در یخچال بگذارید تا خنک شود. بعد از 45 روز میبینید که چطور بدن شما جمع و جور شده و به اصطلاح وزن شما در بدن شما بطور دقیق تقسیم میشود.

اگر كوسه ها ادم بودند

برتولت برشت

دختر کوچولو پرسيد:

اگر كوسه ها آدم بودند، با ماهي هاي كوچولو مهربانتر مي شدند؟
آقای كي گفت : اگر كوسه ها آدم بودند،
توی دريا براي ماهي ها جعبه های محكمي مي ساختند،
همه جور خوراكي توی آن مي گذاشتند،
مواظب بودند كه هميشه پر آب باشد.
برای آن كه هيچ وقت دل ماهي كوچولو نگيرد،
گاهگاه مهماني های بزرگ بر پا مي كردند،
چون كه گوشت ماهي شاد از ماهي دلگير لذيذتر است!
برای ماهی ها مدرسه مي ساختند وبه آن ها ياد مي دادند
كه چه جوری به طرف دهان كوسه شنا كنند
درس اصلي ماهي ها اخلاق بود
به آن ها مي قبولاندند
كه زيبا ترين و باشكوه ترين كار برای يك ماهي اين است
كه خودش را در نهايت خوشوقتي تقديم يك كوسه كند
به ماهی كوچولوها ياد مي دادند كه چطور به كوسه ها معتقد باشند
و چه جوری خود را برای يك آينده زيبا مهيا كنند
آينده ای كه فقط از راه اطاعت به دست مي یاييد

اگر كوسه ها ادم بودند،
در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:
از دندان كوسه تصاوير زيبا و رنگارنگي مي كشيدند،
ته دريا نمايشنامه به روی صحنه مي آوردند كه در آن ماهي كوچولو های قهرمان شاد و شنگول به دهان كوسه ها شيرجه مي رفتند.
همراه نمايش، آهنگهاي مسحور كننده يی هم مي نواختند كه بي اختيار
ماهي های كوچولو را به طرف دهان كوسه ها مي كشاند.
در آنجا بي ترديد مذهبی هم وجود داشت كه به ماهي ها می آموخت
زندگي واقعي در شكم كوسه ها آغاز ميشود . . .