قایل به چه هستید:یک تفسیر و قرائت از قرآن ودین؛ آن هم قرائت حاکم؟!؟اگر طبق قانون حاکم تغییر کرد و قرائت او باقرائت سلفش فرق داشت تکلیف چیست؟
اگر یک تفسیر درست است و بس ،پس چرا چندین تفسیر قرآن همین الان در بازار موجود است؟ المیزان- نمونه و ...
خواندهایم که قرآن و در نتیجه دین اسلام در طول تاریخ و قرنها پس از پیامبر و امامان مثل انجیل دچار تغییر و تحریف نشده است. دلیل آن هم این گفته شده که قرآن در ظرف زمانی و مکانی خاص نمی گنجد.بلکه سخن زمانها ومکان هاست ودر هر زمان و در هرمکان می تواند وجود داشته و با آن زمان و مکان درآمیزد و همواره تازگی خود را داشته باشد. یعنی قرآن پژوهاو عالمان دینی در هر زمان و مکانی می توانند آن را براساس همان دوران تفسیر کنند.بنابراین دچار تحریف نشده است وامکان آن اصلا وجود ندارد.پس چرا اکنون حاکمان ما قایل به تفسیرها و قرائتهای دیگر برای قرآن نیستند؟ اینگونه باشد آینده هم نفی همان دلیل سخن خودتان در پویایی و زمان ناشناسی قرآن و اسلام.
از طرف دیگر اگر این سخن در مورد یک قرائت و یک تفسیر ازقرآن و دین،آن هم قرائت رسمی و حاکم،و سخنان دیگر درباره ولایت و نایب امام عصر (عج) و کشف و نه انتخاب از سوی خبرگان و سخنان چون این و در این باره درست باشد، پس چه لزومی به وجود سایر مراجع تقلید است؟ چرا جامعه مدرسین و حوزه و علمانمی آیند و رسما اعلام نمی کنند هیچ مرجع دیگری نباید باشد و همه باید از یک نفر تقلید کنند؟ فلسفه این که فردی مرجع تقلید می شود جز این است که فرد توانایی استخراج احکام و دستورات الهی را از قرآن می یابد.یعنی به آن درجه از اجتهاد و فقه و علوم دینی می رسد که می تواند احکام مربوط به آنچه فروع دین شناخته می شود را از قرآن و احادیث با علم خود استخراج کرده و در اختیار دیگران قرار دهد و در صورتی که گروهی پیرو و مقلد داشته باشد مرجع تقلید می شود.اگر سخنان رسمی که از جانب روحانیون و مراجع رسمی درباره ... گفته می شود درست باشد پس چرا باید مراجع تقلید دیگر وجود داشته باشد؟ مگر دیدگاه های همه مراجع یکی است که اگر چنین بود احتیاجی به تکثر و تعدد آنها نبود؟ و چون اینگونه نیست و دیدگاه های آنها ولو در موارد اندک با قرائت رسمی کشور متفاوت است ،پس طبق گفته رسمی و قایل به تک قرائتی بودن دین و قرآن آنها نباید مرجع باشند؟ و نکته دیگر این که در حضور چنین دیدگاهی چه لزومی به وجود مجلس خبرگان است؟ چرا باید انتخابات گوناگون با این همه هزینه برگزار شود وقتی فردی در این سطح حضور دارد ؟ قانون اساسی برای چیست؟و...
ققنوس
۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه
چه باید کرد؟
22 بهمن هم گذشت.
باید هزینه داد. به خیابان آمد بدون هدف و فکر.ما ثابت کردیم که هستیم.جنبش سبز نشان داد که جنبش ریشه داری است که آمده تابماند.به خیابان آمدن تا حالا ،با تمام هزینه هایی که متحمل شدهایم ،به همه دنیا نشان داده که مردم آزادیخواهی هستیم که بدنبال حق اولیه انسانی خود هستیم. حق حیات آزادانه، حق انتخاب، حق تعیین سرنوشت، حق زندگی.
اما آیا به خیابان آمدن صرف،از حالا به بعد می تواند ما را به هدف نهایی خود برساند؟ به نظر من خیر.
ما باید به خیابان در فرصتهایی که به دست می آید بیاییم،اما باید در کنار آن فکرهای دیگری هم بکنیم تا ضمن کم هزینه بودن ما را در رسیدن به هدفمان کمک کرده و البته نقش کاتالیزور را در آن داشته باشد.
ما ثابت کردیم که هستیم و می مانیم،اما باید راههای را بیابیم که دولت و حکومت کودتا را هر چه سریعتر و بیشتر تضعیف کرده و کنار بزند. در کنارشوروشعوروشعار، عقلانیت و پذیرش رهبری برای جنبش راباید بپذیریم. درست است که تاکنون آقایان موسوی و کروبی و در سطح پایینتر خاتمی به عنوان رهبران جنبش سبزاعتراضی شناخته شده اند،اما به قول خودشان وبسیاری از تحلیل گران نقش رهبری در اعتراضات رابه معنای خاص آن نداشته اندوگاهی دنباله رو معترضان بوده اند. از حالا به بعد باید نقش رهبری این افراد را به درستی در جنبش بپذیریم و به بیانیه ها و سخنان و نظرات آنها توجه کرده و از جامه عمل پوشیدن آنها حمایت کنیم.
البته این بدان معنی نیست که دنباله رو صرف آنها باشیم بلکه با عقلانیت کامل ضمن حفظ استقلال فکری و عملی خوداز بیانیه هاو پیشنهادات آنها حمایت کنیم و از هر گفته و نظری که باعث تضعیف نقش این افراد و اختلاف در جنبش و در نهایت تضعیف و سرکوب آن شود،جلوگیری کنیم.این مساله رادر گفته هاو نظرات طرفدارن کودتاوالبته مخالفان قدیمی جمهوری اسلامی که هنوز سی سال عقب هستند و فقط دنبال منافع شخصی و حزبی خود هستند ومنافع ملی را در منافع شخصیشان می بینند می توان دید. افرادی که اگر تاکنون هم در جنبش سبز بوده اند و یا از آن حمایت کرده اند، برای ساختن کلاهی از این نمد برای خودشان بوده است. همانهایی که مخالف انتخابات بوده اند و از هیچ توهینی به رأی دهندگان دریغ نمی کردند. برخی از آنها همان آغاز اعتراضات نیز دنبال خواستههای خود بودند که با عدم همراهی مردم، دنباله رو جنبش سبز شدند.اما باز هم و در حساس ترین شرایط ساز مخالفت و جدایی خود را کوک کرده اند. هوشیاری و عقلانیت نیاز اصلی کنونی جنبش است. دوری گزیدن از احساسات که واقعاجریحهدار هم شده است. تفرق و جدایی همان چیزی است که حاکمیت می خواهد تا در پی آن جنبش تضعیف شده و براحتی با آن برخورد کند . برماست هوشیاری و وحدت در عین کثرت. امیدواریم که مغزهای فسیل شدهای که هیچگاه مردم را نشناختند و زمان را،ساکت بمانندو بر طبل تفرقه نکوبند تا جنبش سبز قویتر از پیش ،به مبارزه خود باپاسداران جهل و تاریکی ادامه دهد و بتواند این جنبش مدنی را باکمترین هزینه در مناسب ترین زمان به موفقیت برسد.
باید هزینه داد. به خیابان آمد بدون هدف و فکر.ما ثابت کردیم که هستیم.جنبش سبز نشان داد که جنبش ریشه داری است که آمده تابماند.به خیابان آمدن تا حالا ،با تمام هزینه هایی که متحمل شدهایم ،به همه دنیا نشان داده که مردم آزادیخواهی هستیم که بدنبال حق اولیه انسانی خود هستیم. حق حیات آزادانه، حق انتخاب، حق تعیین سرنوشت، حق زندگی.
اما آیا به خیابان آمدن صرف،از حالا به بعد می تواند ما را به هدف نهایی خود برساند؟ به نظر من خیر.
ما باید به خیابان در فرصتهایی که به دست می آید بیاییم،اما باید در کنار آن فکرهای دیگری هم بکنیم تا ضمن کم هزینه بودن ما را در رسیدن به هدفمان کمک کرده و البته نقش کاتالیزور را در آن داشته باشد.
ما ثابت کردیم که هستیم و می مانیم،اما باید راههای را بیابیم که دولت و حکومت کودتا را هر چه سریعتر و بیشتر تضعیف کرده و کنار بزند. در کنارشوروشعوروشعار، عقلانیت و پذیرش رهبری برای جنبش راباید بپذیریم. درست است که تاکنون آقایان موسوی و کروبی و در سطح پایینتر خاتمی به عنوان رهبران جنبش سبزاعتراضی شناخته شده اند،اما به قول خودشان وبسیاری از تحلیل گران نقش رهبری در اعتراضات رابه معنای خاص آن نداشته اندوگاهی دنباله رو معترضان بوده اند. از حالا به بعد باید نقش رهبری این افراد را به درستی در جنبش بپذیریم و به بیانیه ها و سخنان و نظرات آنها توجه کرده و از جامه عمل پوشیدن آنها حمایت کنیم.
البته این بدان معنی نیست که دنباله رو صرف آنها باشیم بلکه با عقلانیت کامل ضمن حفظ استقلال فکری و عملی خوداز بیانیه هاو پیشنهادات آنها حمایت کنیم و از هر گفته و نظری که باعث تضعیف نقش این افراد و اختلاف در جنبش و در نهایت تضعیف و سرکوب آن شود،جلوگیری کنیم.این مساله رادر گفته هاو نظرات طرفدارن کودتاوالبته مخالفان قدیمی جمهوری اسلامی که هنوز سی سال عقب هستند و فقط دنبال منافع شخصی و حزبی خود هستند ومنافع ملی را در منافع شخصیشان می بینند می توان دید. افرادی که اگر تاکنون هم در جنبش سبز بوده اند و یا از آن حمایت کرده اند، برای ساختن کلاهی از این نمد برای خودشان بوده است. همانهایی که مخالف انتخابات بوده اند و از هیچ توهینی به رأی دهندگان دریغ نمی کردند. برخی از آنها همان آغاز اعتراضات نیز دنبال خواستههای خود بودند که با عدم همراهی مردم، دنباله رو جنبش سبز شدند.اما باز هم و در حساس ترین شرایط ساز مخالفت و جدایی خود را کوک کرده اند. هوشیاری و عقلانیت نیاز اصلی کنونی جنبش است. دوری گزیدن از احساسات که واقعاجریحهدار هم شده است. تفرق و جدایی همان چیزی است که حاکمیت می خواهد تا در پی آن جنبش تضعیف شده و براحتی با آن برخورد کند . برماست هوشیاری و وحدت در عین کثرت. امیدواریم که مغزهای فسیل شدهای که هیچگاه مردم را نشناختند و زمان را،ساکت بمانندو بر طبل تفرقه نکوبند تا جنبش سبز قویتر از پیش ،به مبارزه خود باپاسداران جهل و تاریکی ادامه دهد و بتواند این جنبش مدنی را باکمترین هزینه در مناسب ترین زمان به موفقیت برسد.
خواسته های مشابه:57درست،88نادرست!!!
انقلابیون57 وآن بخش اقلیت که امروزحاکم کشور هستید:
شما چرا انقلاب کردید؟ چه چیزحکومت شاهنشاهی از نظر شما بد بود که باید می رفت: وضع زندگی بد بود؟ از نظر اجتماعی مشکل داشتید؟ یابدنبال آزادی بودید؟ یااستقلال؟ یا جمهوری اسلامی؟
آن موقع آیامی دانستید جمهوری اسلامی چیست یا قرار است چه باشد؟اگر مانند سایر جمهوریهای دنیاست ،پس اسلامی اش برای چیست؟ از معنای آن واقعا چه برداشتی داشتید؟ الان که نگاه می کنید واقعا فکر می کنید راه را درست رفته اید یا جمهوری اسلامی در مسیر درستی به پیش رفته است؟ آیا فکر می کنید همین حالا اگر رفراندوم تعیین حکومت برگزار گردد با همان سؤال جمهوری اسلامی آری یا خیر،درصد رأی هابه چه شکل خواهد بود؟
شما فکر می کنید کجای تاریخ جای می گیرید؟ تاریخ در مورد شما چه قضاوتی خواهد کرد؟
شما مگر جوان نبودید؟آرمان و آرزو نداشتید؟آیت اله خمینی در سخنرانی بهشت زهرا در مورد سرنوشت وگذشتگان چه گفت؟ جمعیت کشور الان چقدر است؟ تقسیم بندی سنی آن چگونه است؟ طبق آمار 70 درصد جمعیت کشور زیر سی سال است.می توان گفت 80 درصد ویا درصدبیشتری زیر 40 سال هستندکه درتعیین نوع حکومت وقانون اساسی آن نقشی نداشتند. یعنی تمام تصمیمات اساسی که برای کشور گرفته شده متعلق به سی سال پیش است و کمتر از 20 درصد جمعیت کشور در تعیین آن دخیل بودهاند؟ آیا طبق سخن آیت اله خمینی ماحق نداریم بگوییم نمی خواهیم به عهد و سخن و قانون گذشتگان زندگی کنیم؟ دنیا سال به سال واکنون روز به روزوساعت به ساعت ودقیقه به دقیقه، درحال تغییر و پیشرفت است ،که سرعت این تغییر و پیشرفت واقعا شگفت انگیزمی باشد ،اما ما هنوز باید براساس تفکر سی سال پیش زندگی کنیم.؟!!
ممکن است بگویید باتوجه به راهپیمایی 22بهمن(؟!؟!؟!) اکثریت جمعیت کنونی وجوانان همین شیوه حکومت وقانون را می خواهندوبدان وفادارند.خوب پس باتوجه به این اطمینان، آزادانه و عادلانه، رفراندومی برگزار کنید تا مشخص شود همه موافق حفظ وضع گذشته و موجود هستند.
در صورت پیروزی شما ،بانظارت نهادهای مستقل ومطمئن (داخای ویا خارجی)،مخالفان هم دیگر حق ومشروعیت اعتراض ندارند وجای پایتان محکمتر هم می شود و همه مخالفان هم ساکت می شوند هر کار دلتان خواست می توانید بکنید.
شما چرا انقلاب کردید؟ چه چیزحکومت شاهنشاهی از نظر شما بد بود که باید می رفت: وضع زندگی بد بود؟ از نظر اجتماعی مشکل داشتید؟ یابدنبال آزادی بودید؟ یااستقلال؟ یا جمهوری اسلامی؟
آن موقع آیامی دانستید جمهوری اسلامی چیست یا قرار است چه باشد؟اگر مانند سایر جمهوریهای دنیاست ،پس اسلامی اش برای چیست؟ از معنای آن واقعا چه برداشتی داشتید؟ الان که نگاه می کنید واقعا فکر می کنید راه را درست رفته اید یا جمهوری اسلامی در مسیر درستی به پیش رفته است؟ آیا فکر می کنید همین حالا اگر رفراندوم تعیین حکومت برگزار گردد با همان سؤال جمهوری اسلامی آری یا خیر،درصد رأی هابه چه شکل خواهد بود؟
شما فکر می کنید کجای تاریخ جای می گیرید؟ تاریخ در مورد شما چه قضاوتی خواهد کرد؟
شما مگر جوان نبودید؟آرمان و آرزو نداشتید؟آیت اله خمینی در سخنرانی بهشت زهرا در مورد سرنوشت وگذشتگان چه گفت؟ جمعیت کشور الان چقدر است؟ تقسیم بندی سنی آن چگونه است؟ طبق آمار 70 درصد جمعیت کشور زیر سی سال است.می توان گفت 80 درصد ویا درصدبیشتری زیر 40 سال هستندکه درتعیین نوع حکومت وقانون اساسی آن نقشی نداشتند. یعنی تمام تصمیمات اساسی که برای کشور گرفته شده متعلق به سی سال پیش است و کمتر از 20 درصد جمعیت کشور در تعیین آن دخیل بودهاند؟ آیا طبق سخن آیت اله خمینی ماحق نداریم بگوییم نمی خواهیم به عهد و سخن و قانون گذشتگان زندگی کنیم؟ دنیا سال به سال واکنون روز به روزوساعت به ساعت ودقیقه به دقیقه، درحال تغییر و پیشرفت است ،که سرعت این تغییر و پیشرفت واقعا شگفت انگیزمی باشد ،اما ما هنوز باید براساس تفکر سی سال پیش زندگی کنیم.؟!!
ممکن است بگویید باتوجه به راهپیمایی 22بهمن(؟!؟!؟!) اکثریت جمعیت کنونی وجوانان همین شیوه حکومت وقانون را می خواهندوبدان وفادارند.خوب پس باتوجه به این اطمینان، آزادانه و عادلانه، رفراندومی برگزار کنید تا مشخص شود همه موافق حفظ وضع گذشته و موجود هستند.
در صورت پیروزی شما ،بانظارت نهادهای مستقل ومطمئن (داخای ویا خارجی)،مخالفان هم دیگر حق ومشروعیت اعتراض ندارند وجای پایتان محکمتر هم می شود و همه مخالفان هم ساکت می شوند هر کار دلتان خواست می توانید بکنید.
22 بهمن:بازهم ما پیروز شدیم.
پس از برگزاری مراسم 22 بهمن رسانه های وابسته به حاکمیت اقتدارگرا از شکست جنبش سبز،البته با ادبیات خاص خودشان نام بردند. در بین دوستان هم عده ای سرخورده شدند که نتوانستیم مثل قبل خود رانشان دهیم. اما من خوشحالم و احساس پیروزی می کنم و می گویم باز هم مابراقتدار گرایان کودتاچی غلبه کردیم.
چرا؟
چون :در فضای آرام حکومت نتوانست به قول خودش پیروز شود و طرفدارانش را به خیابان آورد.
چون :راهپیمایی 22 بهمن در فضای متفاوت از سالهای قبل ودر فضای کاملا امنیتی - نظامی برگزار شد.
چون :حاکمیت کودتاچی تمام منابع مالی امنیتی نظامی سیاسی و ... خودرابه کار گرفت تا گروهی را به طرفداری از خود به خیابان آورد.
چون :رئیس دولت کودتا نتوانست درشرایط عادی سخنرانی کند و پس از سخنرانی با هلیکوپتر گریخت واین درحالی بود که دوسوم میدان آزادی باتمام تمهیدات خالی مانده بود.
چون :طرفداران فراوان؟!!؟ حاکمیت به زور پول واتوبوس قطار و کیک و آبمیوه و تهدید و تطمیع به خیابان آمدند.
چون :کودتاچیان با سرکوب با دستگیری گسترده، اعدام جوانان ،دادن حکم اعدام وزندان به گروهی دیگر، تهدید لفظی بسیار از سوی افراد گوناگون نظامی و قضایی ودولتی هم نتوانستند ما را خانه نشین کنند وما باز هم نترسیدیم و آمدیم.
چون :ما با اعتقاد آمدیم و آنها با پول و تشویق و تهدید و تطمیع .
چون :ما با سرکوبها، و تهدید و تطمیعها و اعدامها و دادگاهها و زندانها آمدیم و آنها با گارد ویژه و سپاه و بسیج و گاز اشک آور و باتوم و ...
چون :ما آمدیم.
قبلا هم من وهم بسیاری ازمبارزان جنبش سبز گفته بودیم که راهی که ما در پیش داریم، راهی بس دور و دراز است که توقع پیروزی نهایی سریع توقعی است غیرواقع بینانه. ممکن است ماهها و بلکه سالها طول بکشد. تجربه کشور خودمان و سایر کشورهای دنیا در پیش روی ماست. مطمئنا اگر سریع پیروز شویم غیرواقعی است و زود به مشکل برخواهیم خورد. در این راه طولانی ممکن است گاهی قدمی به جلو برداریم و گاهی هم مجبور شویم عقب برویم. اما مهم این است که خسته و ناامید نشویم و در این راه بمانیم وسعی کنیم به پیش برویم.مهم استفاده از فرصتها و تاکتیکهای مختلف است. ما بازهم فرصت داریم که خود را نشان دهیم.
هنوز هم در ذهن من جمله کلیدی وطلایی مهندس موسوی می درخشد و برجسته است که:
امید به آینده رساترین اعتراض ماست.
چرا؟
چون :در فضای آرام حکومت نتوانست به قول خودش پیروز شود و طرفدارانش را به خیابان آورد.
چون :راهپیمایی 22 بهمن در فضای متفاوت از سالهای قبل ودر فضای کاملا امنیتی - نظامی برگزار شد.
چون :حاکمیت کودتاچی تمام منابع مالی امنیتی نظامی سیاسی و ... خودرابه کار گرفت تا گروهی را به طرفداری از خود به خیابان آورد.
چون :رئیس دولت کودتا نتوانست درشرایط عادی سخنرانی کند و پس از سخنرانی با هلیکوپتر گریخت واین درحالی بود که دوسوم میدان آزادی باتمام تمهیدات خالی مانده بود.
چون :طرفداران فراوان؟!!؟ حاکمیت به زور پول واتوبوس قطار و کیک و آبمیوه و تهدید و تطمیع به خیابان آمدند.
چون :کودتاچیان با سرکوب با دستگیری گسترده، اعدام جوانان ،دادن حکم اعدام وزندان به گروهی دیگر، تهدید لفظی بسیار از سوی افراد گوناگون نظامی و قضایی ودولتی هم نتوانستند ما را خانه نشین کنند وما باز هم نترسیدیم و آمدیم.
چون :ما با اعتقاد آمدیم و آنها با پول و تشویق و تهدید و تطمیع .
چون :ما با سرکوبها، و تهدید و تطمیعها و اعدامها و دادگاهها و زندانها آمدیم و آنها با گارد ویژه و سپاه و بسیج و گاز اشک آور و باتوم و ...
چون :ما آمدیم.
قبلا هم من وهم بسیاری ازمبارزان جنبش سبز گفته بودیم که راهی که ما در پیش داریم، راهی بس دور و دراز است که توقع پیروزی نهایی سریع توقعی است غیرواقع بینانه. ممکن است ماهها و بلکه سالها طول بکشد. تجربه کشور خودمان و سایر کشورهای دنیا در پیش روی ماست. مطمئنا اگر سریع پیروز شویم غیرواقعی است و زود به مشکل برخواهیم خورد. در این راه طولانی ممکن است گاهی قدمی به جلو برداریم و گاهی هم مجبور شویم عقب برویم. اما مهم این است که خسته و ناامید نشویم و در این راه بمانیم وسعی کنیم به پیش برویم.مهم استفاده از فرصتها و تاکتیکهای مختلف است. ما بازهم فرصت داریم که خود را نشان دهیم.
هنوز هم در ذهن من جمله کلیدی وطلایی مهندس موسوی می درخشد و برجسته است که:
امید به آینده رساترین اعتراض ماست.
اشتراک در:
پستها (Atom)